زادگاهش «زیدون» از توابع بهبهان و تولدش ۱۳۳۸ است. از خانواده‌ای روستایی و تربیت شده دامان مادری است صالحه و صبور، و پدری زحمتکش و دلباخته آل علی(علیه السلام)، و شیفته انقلاب اسلامی. وی از کودکی درد دین داشت و به گفته پدر بزرگوارش از سنین خردسالی مدام از ماجرای شهادت امام حسین(علیه السلام) و علل آن رویداد بزرگ می‌پرسید و می‌گفت: «بزرگ که شدم، انتقام خونش را می‌گیرم.» دوران تحصیلش را در زیدون، بندر دیلم و شهر بهبهان گذراند. پس از اخذ دیپلم ریاضی، مقارن با وقوع انقلاب اسلامی، راهی خدمت سربازی شد. عبدالعلی همپای نهضت حضرت امام خمینی(س) عشق و دلدادگی خویش را با شعارنویسی روی دیوارها و شرکت در تظاهرات و حضور در مساجد نشان داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از نخستین روزهای تجاوز رژیم بعث عراق به حریم مقدس انقلاب اسلامی ایران، عازم دیار حماسه‌ها شد. یورش دلاورانه فتح سوسنگرد، بستان و جان‌نثاری‌هایش در شبیخون به دشمن، و حضور فعال و تعیین‌کننده‌اش در عملیات کلیدی فتح‌المبین گرفته تا سلحشوری‌های عاشقانه‌اش در عملیات‌های بیت‌المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی و خیبر، همه برگی است از کتاب قطور عشق و حماسه. گرچه در عملیات فتح‌المبین برادرش علی تا آسمان سبز شهادت پرواز کرده بود و در عملیات رمضان دیگر برادرش محمود، اسیر خصم شد، ولی شهادت و اسارت برادراش، خللی در اراده آهنین وی به وجود نیاورد. سردار بهروزی از یاران سردار شهید دکتر مجید بقایی بود که لیاقت‌ها و توانایی‌های حیرت‌آورش در عرصه دفاع مقدس، او را تا جانشین فرماندهی تیپ ۱۵ امام حسن(علیه السلام) که تیپ سرافراز و سینه‌چاکان عاشورایی بود، بالا برد. وی مبتکر پایگاه‌های روی آب در منطقه جزیره مجنون بود. عبدالعلی فرماندهی بود که مهمترین اوصافش، صفای دل، بی‌قراری و خستگی‌ناپذیری بود و با واژه‌های خواب و آسایش و سکون غریبه نداشت. او بعد از چند بار تحمل مصدومیت و جراحت سرانجام در تاریخ ۳/ ۱/ ۱۳۶۳ در حادثه بمباران جزیره مجنون، به شدت مجروح و به شیراز اعزام شد. اما پس از گذشت ۱۵ روز با تن پر از ترکش و تحمل درد و رنج فراوان، در مورخه ۱۵/ ۱/ ۱۳۶۳ جاودانه شد و تا عرش پرواز کرد. پیکر مجروح و زجرکشیده‌اش در میان اشک و اندوه هزاران نفر از یاران، همسنگران و وفاداران به راهش، در بهبهان و زیدون تشییع و به خاک سپرده شد. ✅وصیت نامه «هر کس مرا دوست دارد، عضو بسیج شود. و امام را یاری کند، در راه انقلاب بدون هیچ چشمداشتی شبانه‌روزی کار کنید کمبودها را تحمل کنید و سعی کنید با رونق دادن به کشاورزی و تلاش زیاد، کمبودها را جبران کنید. پروردگارا! هر روز عزیزانی را نزد خود می‌بری، من از پای فتاده‌ای هستم که هنوز به سرمنزل مقصود نرسیده‌ام.»