زبانحال حضرت سکینه با عمه خود در اربعین حسینی
آنان که بهر دنیا دل از خدا بریدند
گلهای باغ ما را در خاک و خون کشیدند
بر روی آل احمد از کینه آب بستند
فریاد العطش را از کودکان شنیدند
مانند ابن ملجم فرق علی اکبر
از ضرب تیغ کینه از راه کین دریدند
در پیش چشم نجمه لب تشنه جسم قاسم
پامال سم اسبان کردند و سر بریدند
از بهر جرعه آب لب تشنه دست سقا
از تن جدا نمودند بر آرزو رسیدند
بر روی دست بابا شش ماهه کودکی را
مانند غنچه گل با تیر کینه چیدند
اینجامکن اقامت ترسم دوباره آیند
آنان ک ناز ما را با کعب نی خریدند
ما را ببر از اینجا بالین قبر زهرا
تا گویمش چه کردند آنان با یزید ند
ما وارثان اوییم در تازیانه خوردن
از روی ما به سیلی یک باغ لاله چیدند
ژولیده