«زینب (س) کنار قبر امام حسین (ع)» آه از آن ساعت که با صد شور و شین زینب آمد بر سر قبر حسین السّلام ای کشته ی راه خدا السّلام ای نور چشم مصطفی السّلام ای شاه بی غسل و کفن السّلام ای کشته ی دور از وطن السّلام ای تشنه آب فرات السّلام ای کشتی بهر نجات بهر تو امروز مهمان آمده خواهرت از شام ویران آمده چون تو رفتی بی کس و یاور شدم دستگیر فرقه کافر شدم آتش کین کوفیان افروختند خیمه ما را به آتش سوختند الغرض از کوفه تا شام خراب گر چه ما دیدیم ظلم بی حساب لیک دارم شکوه ها از اهل شام کز سر دیوار و از بالای بام آه از آن ساعت که از روی غضب زاده ی سفیان یزید بی ادب در حضور خواهرِ گریان تو چون می زد بر لب و دندان تو