شب است و خیمه ها از تاب رفته به پشت ابرها مهتاب رفته صدای پای عباس است این جا که چشم کودکان در خواب رفته -- در این سو آسمان مهتاب بار است در آن سو آسمانی تار تار است در این سو مادری بی تاب فرزند در آن سو حرمله فکر شکار است -- رباب است و دلی در خون تپیده پر از دلشوره، از هستی بریده چرا می بوسد امشب حلق اصغر بمیرم باز هم کابوس دیده -- خدا در دست سقا نهر داده به چشمش جمع ناز و قهر داده