♻️
دانش امام خردسال
چنانچه اشاره شده خردسالی موجب شگفتی و انکار افراد می شود و شبهاتی را به ذهن خطور می کند برای همین یک دلیل قاطع برای اثبات شایستگی لازم است تا برهان قاطی باشد برای یه شک افتادگان که یکی از مهم ترین برهان دانش امام خردسال است که در این خصوص ماجراهای جالبی نقل شده است؛
۱.
پاسخ به سوالات شیعیان
بعد از شهادت امام رضا علیه السلام عدهای از شیعیان از شهرهای دیگر برای شناختن امام بعد به مدینه آمدند. آنها را به صریا، قریهای كه امام كاظم علیه السلام در نزدیكی مدینه تأسیس كرده بود، راهنمایی كردند. آن جا عبدالله بن موسی فرزند امام كاظم علیه السلام خودنمایی میكرد ولی از پاسخ دادن به سؤالات مردم ناتوان بود. زمانی كه عبدا... پاسخهای غلط داد، ابوجعفر یعنی، امام جواد علیه السلام وارد شد در حالی كه هشت ساله شده بود. همه به سوی او رفتند و او به مردم سلام داد. عبدا... بن موسی هم از جای خود برخاست و ابو جعفر به این ترتیب در صدر مجلس جای گرفت. آن گاه فرمود: بپرسید، خدا رحمت تان كند. آن گاه سؤالاتی پرسیدند از جمله كسی پرسید: اگر مردی زنش را به عدد ستارگان آسمان طلاق داد چه كند؟
امام فرمود: آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: بله، فرمود: سورۀ طلاق را بخوان تا قول خداوند كه فرمود: «واقیموا الشهادة لِلّه.»ای مرد! طلاق صورت نمیگیرد مگر به پنج چیز: شهادت دو شاهد عادل، وقوع طلاق در حالت پاكی از عادت ماهیانه، عدم آمیزش در آن پاكی، وقوع طلاق به قصد جدی. (در ادامه جلسه سوالات دیگری هم مطرح شد که با پاسخ کامل امام خردسال حاضران هم از پاسخ ها قانع شدند هم قانع شدند که سن کم دلیلی بر نفی صلاحیت آن حضرت بر منصب امامت نیست.
۲.
پاسخ به سوالات قاضی القضات
وقتی مأمون از طوس به بغداد آمد، نامه ای برای حضرت جواد - علیه السلام- فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.
حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد تزویج دختر خود ام الفضل را به ایشان کرد.
امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.
او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد، ولی انتشار این خبر در بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد: بنی عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزی به مأمون گفتند: این چه برنامه ای است؟
اکنون که علی بن موسی از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز می خواهی خلافت را به آل علی برگردانی؟! بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوتهای چند ساله بین ما را فراموش کرده ای؟!
مأمون پرسید: نظر شما چیست؟
گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره ای ندارد.
مأمون گفت: شما این خاندان را نمی شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمی از علم و دانش دارند و چنانچه سخن من مورد قبول شما نیست او را بیازمایید و مرد دانشمندی را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.
عباسیان از میان دانشمندان، یحیی بن اکثم را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مأمون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (ع) ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت: اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟
مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر.
یحیی از امام جواد(ع) اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه می خواهی بپرس.
یحیی گفت: درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟ (یکی از اعمالی که برای اشخاص در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره حرام است شکار کردن است. در میان احکام فقهی، احکام حج، پیچیدگی خاصی دارد، ازینرو افرادی مثل یحیی بن اکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح می کردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمی قرار دهند!)
امام جواد (ع) فرمود: آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا بخطا؟ آزاد بوده یا برده؟ برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرام عمره بوده یا احرام حج؟!
یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام برای این مسئله مطرح نمود، متحیّر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد، به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.
🔻 ادامه دارد 👇👇
https://eitaa.com/fatemi222