بعضیها قبول نداشتند، باور نداشتند. آن روزی که صنعت هستهای ،» از دست این جوانها کار برمیآید « نداشتند، اهمّیّت نمیدادند؛ این را که
کشور شروع به فعّالیّت کرد و به آن اوجی که همه میدانید رسید، بعضیها بودند -حتّی بعضی از دانشمندان ما، بعضی از نسلهای قدیمی ما-
بعضرریها به خود من نامه مینوشررتند و میگفتند نمیتوانید. چرا؟ چون آن ؛» آقا نکنید، فایدهای ندارد، نمیشررود، نمیتوانید « که به ما میگفتند
کسانی که د ستاندرکار بودند، همه تقریباً جوان بودند؛ اکثر آنها در سنین حدود سی سال و کمتر از سی سال بودند؛ اینها توانستند. همان
امروز در صنایع مختلف، در نانوتکنولو ی، .» بله، اینها واقعاً توان ستند این کار را انجام بدهند « ک سانی که منکر بودند، بعداً اعتراف کردند که
ک شور، عمده جوانها ه ستند؛ م شغول کارند، دارند تلاب میکنند و -» هایتِک « در صنایع گوناگون، در صنایع برتر -به قول فرنگیمآبها
میتوانند؛ جوانهای ما قادر به خیلی از کارهای بزرگ هستند . 13
چطور جوان های ما قادر به کاربزرگی مانند انر ی هسته ای بودند. امروز هم قادر هستند. به شرط اینکه بازی کردن و بازیچه بودن رو کنار
بگذارند تا کارگردانی کنند عالم رو ...
مثل شهید مصطفی احمدی روشن که همکارب میگفت : هفته ای چهار پنج بار بین نطنز و کاشان و تهران می رفت و می آمد .نه یک ماه
و دوماه، نه یک سال و دوسال؛ هشت سال کارب همین بود . ساعت چهار صبح می نشست توی ماشین و راه می افتاد . گاهی وقت ها تازه
ساعت یازده شب جلسه اب شروع می شد . بعد از آن راه می افتاد و می آمد سمت تهران، هفت صبح توی تهران جلسه داشت .خستگی نمی
شناخت. به قول بچه ها لودری کار می کرد . یک بار حساب کردم، مصطفی شاید این مدت بیشتر از پانصدهزار کیلومتر رفته و آمده؛ ده
برابر دور کره ی زمین .
باید قدر جوانی و جوانهایمان رو بدونیم و برای سرفرازی ک شورمان از تمام ظرفیت جوان ک شورمان ا ستفاده کنیم تا ان شا الله م شکلات
اقتصادی کشور نیز مانند دیگر مشکلاتی که پشت سر گذاشتیم ، مرتفع شود...