✨ حاج قاسم و چوپان: ✍ مرد چوپان همچنان اصرار به دیدن حاج قاسم می کند، تا اینکه نگهبان با افسرنگهبان تماس می گیرد و ایشان را در جریان موضوع قرار می دهد☎️ افسر نگهبان و مسئول شب پادگان، کنار دژبانی حاضر می شود و به مرد چوپان می گوید: پدرجان، اگر کاری دارید، من در خدمت شما هستم👂 چوپان می گوید: دوتا از بزهایم گم شده، مال من نیست و من چوپانم🐐🐐🤷‍♂ می خواهم به حاج قاسم بگویید دوتا از این طیاره هایش(هلی کوپتر) را بلند کند و بزهای مرا توی کوه ها پیدا کند. حاج قاسم، بزهایم را باید پیدا کند😌 افسرنگهبان با حاج قاسم تماس می گیرد و موضوع را به اطلاع ایشان می رساند؛ حاجی هم با سعه ی صدر می گوید: سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید بزهای شما پیش ماست؛ ولی صبح بیایید تحویل بگیرید😍 بعد هم دستور می دهد دو بز برای ایشان خریداری کنند.❣ مردچوپان می دانست اگر مشکلی برای کسی در شهر اتفاق بیفتد، به دست حاجی حل می شود.👏👏 به راستی چه زیبا فرمود امیربیان علی(ع): ✍خالِطوا النّاسَ مُخالَطَةً إن مِتُّم مَعَها بَكَوا عَلَيكُم ، و إن عِشتُم (غِبتُم) حَنُّوا إلَيكُم . [نهج البلاغة : الحكمة 10.] امام على عليه السلام : با مردم چنان معاشرت كنيد كه اگر بميريد بر شما بگريند و اگر زنده باشيد [غايب شويد ]مشتاق ديدن شما باشند. 🌿سرباز قاسم سلیمانی، ص۱۵۴