خجالت مىكشم بگويم: قرآن كتاب من است. خجالت مىكشم از تو سيدى كه اينطور آيات قرآن در روحت فرو رفته و من تو سيد را شكنجه كردم. از مسلمانى خودم خجالت مىكشم. بعد مىگويد: سيد، مىشود من عامل نفوذى تو باشم؟ به تو مىزنم كه مرا از تو جدا نكنند. چون من شكنجهگر تو هستم. ولى هر كارى بگويى برايت مىكنم. سيد مىگويد: باشد تو من را بزن، ولى من را اردوگاهها ببر. و این شخص ایشان را در تمام اردوگاه ها می برد.
همه برکات این حرکت عظیم فقط و فقط به خاطر این بود که سید ابوترابی مانند رسول خدا شده بود. باران رحمتش همه را میگرفت.
رفتار سازی
خوب، با این تشریحی که از مأموریت رسول خدا و راهبرد تبلیغی ایشان گفتیم شاید سؤال کنید که ما این وسط چه کاره ایم ؟؟