💠
داستان
ماجرایی در کتاب احتجاج طبرسی نقل شده که خلاصه و مضمونش چنین است: یکی از فقهای شیعه بر امام هادی ـ علیه السّلام ـ وارد گردید، در حالی که جمعی از علویین و بنی هاشم در محضر امام ـ علیه السّلام ـ بودند. حضرت به آن عالم احترام نمود و جای خود را به او داد. این کار بر علویین و بنی هاشم گران آمد. یکی از آنها نتوانست تحمل کند، به خدمت امام ـ علیه السّلام ـ رفت و عرض کرد: «یابن رسول الله! آیا شما یک عالم را بر بنی هاشم مقدّم میداری؟» حضرت فرمود: مگر خداوند در قرآن نفرموده: «... اِذا قیلَ لَکُمْ تَفَسَّحوُا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللهُ لَکُمْ...؛ ای مؤمنان! هرگاه به شما گفته شد که جایی را در مجلس بگشایید، چنین کنید تا خداوند نیز نسبت به شما در کارهایتان گشایش به وجود آورد.»
بعد فرمود: «... یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ...؛ خداوند، مؤمنان و عالمان را بر دیگران به درجاتی برتری داده است.» پس چرا ناراحتید از اینکه من یک عالم را به خاطر اینکه خداوند او را بالا برده و عظمت داده برتری دادهام؟ این عالم فلان ناصبی را با اقامهی دلیل و برهان الهی محکوم کرده است و این فضیلت از هر نَسَبی برای او برتر است.»(۱۶)
💠
داستان
احترام جبرییل به معلم خود
روزی جبرئیل در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، مشغول صحبت بود که حضرت علی علیه السلام وارد شد. جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرایط تعظیم به جای آورد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم میکنی؟ عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او را بر من، حق تعلیم است!
فرمود: چه تعلیمی؟ عرض کرد: در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد از من پرسید: تو کیستی و من کیستم؟ من در جواب متحیر ماندم، و مدتی در مقام جواب ساکت بودم که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید، و این طور به من تعلیم داد که بگو: تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بنده ذلیل و جبرئیلم: از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: مدت عمر تو چند سال است؟ عرض کرد: یا رسول الله در آسمان ستاره ای هست که هر سی هزار سال یک بار طلوع میکند، من او را سی هزار بار دیدهام.(۱۷)
💠 راز مقام سلمان
مَنصورِ بنِ بَزرَج، می گوید به امام صادق عرض کردم : ما أَکثَرَ ما أَسمَعُ مِنكَ یا سَیِّدی ذِکرَ سَلمانَ الفارسی چقدر من زیاد میشنوم از شما که نام سلمان را میبرید و از او یاد میکنید...[حضرت فرمود]
فَقال: لاتَقُل «الفارسی» وَ لکِن قُل سَلمانَ المُحَمَّدی نگو سلمان فارسی بگو سلمان محمدی
سه خصوصیّت در سلمان بود که این موجب میشود که من او را زیاد یاد کنم:
میل امیرالمؤمنین را بر میلِ خود غلبه میداد.( سلمان چیز دیگری در دل خود و در ذهن خود میخواسته است ولیکن میل و هوای امیرالمؤمنین را -«هَوی» یعنی میل- بر میل خود ترجیح داده است).
فقرا را دوست میداشت
جناب سلمان علم را دوست میداشت، علما را دوست میداشت
این سه خصوصیّت در این بزرگوار، موجب میشود که امام صادقِ با آن جلالت و عظمت، نسبت به او گرایش پیدا کند، محبّت -یا تجلیل و تعظیم- نسبت به او بکند.(۱۸)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.نهج الفصاحه، حديث 450.
۲ غرر الحكم ، ح ۴۰۴۴
3.[ غرر الحكم ،۸۷۰۴
۴.تحف العقول ج۱ ، ص۲۹۲
۵.الإحتجاج : ج ۱،ص۱۷
۶.خصال،ج۱،ص۱۵۶
۷.روضه الواعظین،ص۹
۸.دیلمی،ارشاد القلوب،ج۱،ص۱۶۴
۹.ثواب الأعمال : ۱۵۹/۱ .
۱۰.من لا يحضره الفقيه : ۴/۳۶۷/۵۷۶۲ .
۱۱.تحف العقول ،ص۳۹۷
۱۲. ورام،جلد۲ , صفحه۲۷۲
۱۳..عوالي اللآلي ،ج۱،ص۹۹
۱۴.جوامع الحكايات، ص۳۷۳
۱۵.دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، ج۲، ص۳۳۵
۱۶.احتجاج طبرسی، ج2، ص455.
۱۷.استر آبادی محمد جعفر، البراهین القاطعه ، ص ۳۱۱
۱۸.الأمالي للطوسي : ص ۱۳۳
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
@fatemi222