جلسة چهارم
مقايسة شرايط زماني دو قيام حسيني و مهدوي / توسعة کفر در تمام ابعاد و شکل گيري استکبار
مقدمه
حادثه و قيام اجتماعي، در بستر يک سري شرايط اجتماعي رخ مي دهد. حادثة عاشورا و قيام حسيني و قيام و انقلاب مهدوي از اين اصل کلي مستثني نميباشد. آن چه مهم است اين است که وقتي تاريخ و روايات را بررسي ميکنيم، ميبينيم که وقوع شرايط اجتماعي مشابه، باعث ايجاد اين دو قيام در گذشته و آينده ميشود. اين شرايط اجتماعي را که به وجود آورندة اين دو قيام است، در يک تقسيم بندي مي توان به سه سطح طولي تقسيم نمود :
توسعة کفر در تمام ابعاد در جامعة اسلامي
اين تغيير در جامعة اسلامي به عنوان ريشهايترين و بنياديترين تغيير در جهت انحراف جامعة اسلامي از اهداف شمرده ميشود و نقش اصلي را در اين چرخش و انحراف، حاکمان و خواص جامعه در سطوح مختلف به عهده دارند.
گسترش جهالت ، ضلالت ، حيرت و بدعت در جامعة اسلامي
اين چهار عنوان مرتبط با هم، در واقع ابزار و پياده نظام گسترش کفر در جامعه هستند و در واقع حاکمان و خواص چارهاي ندارند، به جز اينکه از طريق گسترش اينها کفر را در جامعه نهادينه نمايند. پس عامل گسترش آنها در جامعه، خواص هستند، اما ظهور و بروز آن را در تودة مردم بايد جستجو کرد. اينها هستند که امر و تشخيص حق از باطل را براي عوام مشتبه مي کنند.
تبدل و دگرگوني ارزشهاي اخلاقي و مناسک فردي ـ اجتماعي
گسترش خيانت ، دروغ ، بي اعتمادي ، بي نمازي ، ريا ، حرص ، بخل و... نتيجة طبيعي توسعة کفر و گسترش ضلالت و جهالت در جامعه است. مناسک و شريعت اسلامي اگر چه در جاي خود مهم است، ولي بود و نبود آن در يک جامعه علامت وجود کفر ، ضلالت و جهالت در آن جامعه نيست، يک جامعة اسلامي ممکن است با وجود به يدک کشيدن پسوند اسلامي، چنان کفر در نهاد آن رسوخ کرده باشد که عمل به مناسک و ارزشهاي اخلاقي نه تنها ارزش نباشد بلکه ضد ارزش تلقي شود و بالاتر ممکن است مذاق جامعه چنان تغيير کند که ضد ارزش را ارزش تلقي کند و اين همان تبدل و دگرگوني ارزشها ميباشد. جالب است که بگوييم حاکمان و خواص جامعه متوجه تبدل ارزشها هستند و با حرکت و موضع گيري ارادي خود، آن را ايجاد مي کنند، ولي تودة مردم تنها تأثير پذيرند و متوجه تغيير تدريجي در مذاق خويش نيستند.
در اين بحث ما به تبيين محور اول؛ يعني توسعة کفر در تمام ابعاد جامعه ميپردازيم و آن را در شرايط اجتماعي دو قيام حسيني و مهدوي نشان ميدهيم، و در بحثهاي آينده به تبيين محور دوم و سوم از شرايط اجتماعي اين قيام خواهيم پرداخت.
توضيح بيان:
يک وقت سخن از کفر فردي است که اين مربوط به انکار وجود خدا در اعتقاد و انديشة انسانها ميباشد. کفر و شرک در زمان قبل از بعثت، از اين نوع بود، کفر در جامعه، بالاتر از کفر اعتقادي و فردي است، به خصوص اگر يک جامعه با پسوند اسدالله باشد.
اگر کفر فردي تنها يک بعد دارد ، کفر و باطل در اجتماع داراي سه بعد است: کفر و باطل در بعد قدرت و مناصب اجتماعي (کفر سياسي) : از اين کفر در فرهنگ قرآن با عنوان « طاغوت» از آن ياد شدهاست. [68] اين کفر در زمان ما در چهرة دمکراسي و حکومت مردم بر مردم ظاهر شده است، نه حکومت خدا و ولي خدا بر مردم.
کفر و باطل در بعد ثروت و مال (کفر اقتصادي) : اين کفر در لسان قرآن، با عنوان «ملا» آمده است. [69] و در زمان ما در چهره سرمايهداري و کاپيتاليسم بروز کرده است. کفر و باطل در مورد لذت و برخورداري هاي اجتماعي (کفر و باطل فرهنگي): از اين کفر در قرآن با عنوان « أتراف» نام برده شده و به کسي که در اين بعد کافر باشد (مترف) گفته ميشود [70]. اين کفر در زمان ما در چهرة اباحي گري ليبراليسم فرهنگي ، عرفان هاي نو ظهور، امانيسم و.... جلوه گري کرده است.
اگر چه اين تقسيم را براي ابعاد کفر اجتماعي ميتوان داشت ولي بايد گفت: غالباً اين سه بعد در يک جامعه در فرد يا افرادي جمع ميشوند و
هميشه درگيري است و به مبارزه ميپردازد نه يک بعد سرمايه داري و يا قسمت خواهي و يا....
ظاهر سه بعد کفر و باطل را در شرايط اجتماعي زمان قيام سيد الشهداه و قيام حضرت مهدي(عج) ميبينيم: باطل و کفر سياسي (طاغوت): در بعد سياسي و کفر در قدرت، ميبينيم که مناصب اجتماعي جامعة اسلامي را کساني چون يزيد که به سگ بازي ، بوزينه بازي ، نوشيدن شراب و هزاران فسق، فجور و فساد مبتلاست، به عهده دارند ، امام حسينه در پاسخ مروان (حاکم مدينه) که گفت : من تو را امر ميکنم با امير المؤمنين يزيد بيعت کني که خير دين و دنيا در اين است. فرمودند :
«انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الأمَّة براع مثل يزيد و لقد سمعت رسول الله يقول»: الخلافه محرمه علي آل ابيسفيان، فاتحه؛ فاتحة اسلام را بايد خواند آنگاه که امت دچار رهبر و پيشوايي چون يزيد شود و من