حضرت در مقام نكوهش مسلمانانِ بی تفاوت در ماجرای غصب خلافت، افكار آنان را به چالش می کشید و با سؤالات منطقی مواجه می ‌ساخت و می فرمود: لیث شعری الی ای سناد استندوا؟ و علی ای عماد اعتمدوا؟ و بأی عروه تمسكوا؟ و علی ایه ذرّیه اقدموا و احتنكوا؛ ای كاش می دانستنم به چه پناهگاهی تكیه زده ‌اند؟ و به كدام ستون استوار اعتماد كرده ‌اند؟ و به كدامین ریسمان تمسك جسته ‌اند؟ و بر كدام فرزند و خاندانی پیشی گرفته و غلبه كرده ‌اند؟ حضرت فاطمه درمورد مسائلی كه ممكن بود در جامعه آن را منكر كوچكی محسوب كنند، حساسیت نشان می داد. روزی آن حضرت به اسماء بنت عمیس فرمود: انّی قد استقبحت ما یصنع بالنساء انّه یطرح علی المرأه الثوب فیصفها لمن رأی؛ من بسیار زشت می دانم كه جنازه زنان را بر روی تابوت گذارند و بر روی آن پارچه ‌ای افكنند كه حجم بدن او را برای مردان نامحرم نمایان می ‌سازد. اسماء بنت عمیس عرضه داشت: ای دختر رسول خدا! در سرزمین حبشه برای حمل جنازه ها تابوتی درست می کنند كه بدن میت را كاملاً می پوشاند. آنگاه اسماء چوب ‌های ‌تر و شاخه های نازك درخت، شبیه آن تابوت را برای حضرت فاطمه ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت زهرا(س) با خشنودی و خوشحالی فرمود: چه طرح زیبایی كه كاملاً بدن زن در آن از دید مردان پوشیده می‌ماند. ای اسماء! برای من تابوتی با همین طرح درست كن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ نگه‌ دارد!