اصيتش اين است که هرچه براي خودت دوست داري، براي او هم دوست داشته باش و هرچه را نسبت به خودت مکروه میدانی، براي او هم نپسند. اين حق يک کتاب است و همهچیز ازجمله خوراک پوشاک و نحوه حرف زدن نسبت با ديگران در آن است مثلاً اگر دوست داريد که از شما تعريف کنند شما هم از او تعريف کنيد و يا اگر دوست داريد چشمپوشی کنند شما همچشم پوشي کنيد و ...
حق بعدي اين است که از سخط او پرهيز کنيد و او را ناراحت نکنيد و ازآنچه مورد رضاي اوست پيروي کنيد و دنبال رضاي اوباشید يعني ببينيد او چه چيز را دوست دارد، بعد او را راضي کنيد. اين خاصيت محبت است اگر انسان کسي را دوست داشت، دنبال اين است که او چه چيزي را دوست دارد. ديديد آنهایی که بهخصوص تازه ازدواج میکنند، وقتي میخواهد يک هدیهای براي همسرش بخرد اول میگردد که چيزي را بخرد که او دوست میدارد و بعد هم کاملاً تزيين میکند بهگونهای که او دوست بدارد و سعي میکند یکجوری رضاي او را به دست آورد. اين خاصيت محبت است.حق دوم اينکه امر او را اطاعت کنيد.
حق سوم اين است که باجان و مال و زبان و دست خودت و همه قوايت در خدمت اوباشید و به او کمک کنيد.
حق چهارم اين است که راهنما و آيينه و دیدهبان او باشید يعني عیبهایش را به خودش نشان بدهي، راه را به او نشان دهي، خير و شرش را به او بگويي و امثال اینها.
حق پنجم اين است که اینطور نباشد که شما سير باشيد و او گرسنه، شما سيراب باشيد و او تشنه، شما پوشاک داشته باشيد و او عريان باشد؛ بلکه اگر خوراک و پوشاک داريد باهم داشته باشيد و اگر نداريد باهم نداشته باشيد. اين میشود مواسات که جزء سختترین کارها است و اين مواسات در مال و خوراک و امثال اینهاست که يعني انسان برادر خودش را با خودش يکي بداند.
مواسات سه مرتبه دارد: یکمرتبه آن انفاق است که انسان بخشي از مال يا آبرويش را میدهد، یکمرتبه از آن مواسات است يعني خودش و او را يکي میداند و اين نیازها باهم ديگر يکي و برابر میشود و او هم مثل عائله انسان میشود، یکمرتبه از آنهم ايثار است که کار ما نيست و خيلي سخت است «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَه» (8) و آن اين است که ديگران را بر خودت مقدم بداري. اگر مالي رادارید و هر دو به آن نياز برابر داريد، نياز او را مقدم بداريد و خرج او بکنيد. مواسات اين است که اگر نياز او از نياز شما مهمتر است او را مقدم کنيد و نياز مهم خودت را فداي نياز اهم او کنيد. همان کاري که انسان در هزينه کردن براي خودش انجام میدهد و وقتي پولش را میخواهد خرج کند بين نيازهايش اهم و مهم میکند. اما اگر اینگونه شد که مهم او بر اهم خودت مقدم شد اين میشود ايثار. من فکر نمیکنم که آن لقمهای که حضرت علي و صديقه طاهره و حسنين و فضه خادمه دادند در آن سه شب و بعد سوره «هل اتي»(انسان) نازل شد کسي از خودشان بيشتر گرسنه اين یکلقمهنان بود بهخصوص در شب دوم وسوم بهحسب ظاهر و اين میشود ايثار.
حق ششم اين است که اگر خادمي ندارد و شما خادم داريد، خادمتان را بفرستيد که کارهاي او را هم انجام بدهد. حق هفتم اين است حرف او را بپذيري، دعوتش را اجابت کني، اگر بيمار شد به عيادتش بروي، اگر از دنيا رفت او رها نکني بلکه او را تکريم کني حتي بعد از دنيا رفتن بازهم او را تکريم کني. و به تشييع اش بروي. اگر حاجتي داشت، نگذاري به زبان بياورد و اگر حاجت او را قبل از اينکه به زبان بياورد فهميدي، او را اجابت کني اين روابطي است که بايد بين ما بر اساس ايمان شکل بگيرد. حضرت فرمود: «فاذا فعلت ذلک وصلت ولايتک بولايته و ولايته بولايتک» اگر اين کارها را انجام بدهي ولايت او را به ولايت خودت و ولايت خودت را به ولايت او پيوند زدهای و باهم ترکیبشدهاید.
و با ترکيب مثل نماز جماعت میشود که وقتي دو نفر باهم به نماز جماعت میایستند، اين دو نماز وقتي به هم مرتبط میشود، اینطور نيست که ثوابش بهاندازه دونماز شود بلکه فرمود وقتي به ده نفر میرسد، هيچ ملکي نمیتواند ثواب آن را حساب کند. اين عبادات وقتي باهم ترکيب میشوند و يک بندگي مشاع میشوند، ديگر ثوابش قابلمقایسه با نماز فرادي نيست. اين هم همینگونه است، وقتي رشته محبت آن مؤمن به خدا و رشته محبت شما به خدا به هم پيوند خورد، انضمام اين دو محبت خاصيت جديدي پيدا میکند. حضرت میفرماید: اگر اين کار را کرديد و روابطتان باهم اینگونه شد، آنوقت است که رشته ولايت او به رشته ولايت شما متصل شده است و بالعکس و اگر هرکدام از اين حقوق را رعايت نکنيد از ولايت خدا خارج میشوید.