بود.
دوستان و ياران به ديدن من آمدند و به آنها گفتم امام ـ عليه السلام ـ وعده داده كه در پايان امروز اينجا تشريف بياورد، خود را مهيا كنيد و هر نوع سؤال و حاجتي داريد آماده سازيد.
شيعيان پس از اقامه نماز ظهر و عصر همگي در خانه من جمع شدند كه ما ملتفت نشديم مگر آنكه ناگاه آن حضرت را ديديم كه بر ما وارد شد و ما اجتماع كرده بوديم پس سلام كرد و ما از آن بزرگوار استقبال نموديم و دست شريفش را بوسه زديم.
امام ـ عليه السلام ـ فرمود: من به جعفر بن شريف وعده داده بودم كه در پايان امروز به نزد شما آيم. نماز ظهر و عصر را در «سرمن رأي» بجا آوردم و بعد به سوي شما براي تجديد عهد آمدم و هم اكنون نزد شما هستم و هر نوع سؤال و حاجتي داريد بازگو نماييد.
اول كسي كه سؤال كرد نضربن جابر بود، گفت: اي پسر رسول خدا پسر من ديد چشمش را از دست داده از خدا بخواه كه بينايي دوباره به او برگردد.
امام عسكري ـ عليه السلام ـ فرمود: او را بياور، پسرم را نزد حضرت بردم دست مباركش را بر چشمهاي او گذاشت و او چشمهايش بينا شد و بعد از نضربن جابر يك يك آمدند و حاجات خود را به امام گفتند آن گرامي همگي را برآورد و بعد در حق همه دعاي خير فرمود و در همان روز مراجعه نمود.[16]
امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ براي علي بن حسين بن بابويه قمي كه از بزرگان فقهاي شيعه محسوب مي شود نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان، ستايش خداي را كه پروردگار جهانيان است، سر انجام نيكو براي پرهيزكاران و بهشت براي يكتاپرستان و آتش براي كافران خواهد بود، و ستيزه و تجاوز جز بر ستمكاران نيست، وخدايي جز الله كه بهترين آفرينندگان است نمي باشد، و درود و رحمت خدا بر بهترين آفريدگانش محمد و خاندان پاك او باد.
بعد از حمد و ثناي الهي، ترا اي بزرگمرد و مورد اعتماد و فقيه پيروان من، ابوالحسن علي بن حسين قمي، كه خدايت به آنچه رضاي اوست موفق فرمايد و از نسلت فرزندان شايسته برآورد، سفارش مي كنم به پرهيزكاري در پيشگاه خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات زيرا نماز كسي كه زكات نمي پردازد پذيرفته نمي شود و به تو سفارش مي كنم كه از خطاي مردم درگذري، و خشم خويش فرو بري، وبه خويشاوندان صله و رسيدگي نمايي، و با برادران مواسات كني، و در رفع نيازهاي آنان در سختي و آسايش بكوشي، و در برابر ناداني و بي خردي افراد بردبار باشي و در دين ژرف نگر و در كارها استوار و با قرآن آشنا باشي، و اخلاق نيكو پيشه سازي و امر به معروف و نهي از منكر كني، خداي متعال مي فرمايد:
«لاَخَيْر فيِ كَثيرٍمِنْ نَجْواهُمْ اِلاّ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَةٍ اَوْ مَعْروفٍ اَوْ اِصْلاحٍ بَيْنَ النّاسِ»[17]
در بسياري از سخنانشان با هم خيري نيست مگر كسي كه به صدقه دادن يا نيكي كردن يا اصلاح ميان مردم فرمان دهد.
از همه بديها و زشتيها خودداري كن، و بر تو باد كه نماز شب بخواني، همانا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به علي (عليه اسلام) سفارش كرد و فرمود: اي علي بر تو باد نماز شب، بر تو باد نماز شب، برتو باد نماز شب، و كسي كه نماز شب را سبك بشمارد از ما نيست و به سيره ما عمل نكرده است.
پس به سفارش من عمل كن و به شيعيان من نيز دستور بده آنچه به توفرمان دادم همانطور عمل كنند، و بر تو باد كه صبر و شكيبايي ورزي و منتظر فرج باشي، همانا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: افضل اعمال امت من انتظار فرج است.
شيعيان ما پيوسته در حزن و اندوه خواهند بود تا فرزندم امام قائم ـ عليه السلام ـ ظاهر شود، همان كه پيامبر (صلي الله علي و آله) بشارت داد كه زمين را از قسط و عدل پر مي كند همچنانكه از ظلم و جور پر شده است.
اي بزرگمرد و مورد اعتماد من اباالحسن، صبر كن و شيعه مرا به صبر فرمان ده، همانا زمين از آن خداست كه بندگانش را وارث آن مي سازد، و سر انجام نيكو براي پرهيزكاران است و سلام و رحمت خدا و بركات او بر تو و بر همه شيعيانم باد و خدا ما را كافي است و چه خوب وكيل و مولي و ياوري است.[18]
علي بن جعفر از حلبي نقل مي كند كه گفت ما براي ديدار با امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ اجتماع كرديم، امام ـ عليه السلام ـ براي حفظ جان شيعيان خويش نوشته اي فرستاد كه كسي به من سلام نكند، با دست به سوي من اشاره ننمايد زيرا شما در امان نيستيد. راوي مي گويد: در كنار من جواني ايستاده بود، به او گفتم: اهل كجا هستي؟ پاسخ داد: اهل مدينه مي باشم، گفتم: اينجا چكار مي كني؟ گفت: در ميان ما درباره امام حسن عسكري اختلاف شده بود، آمدم تا از نزديك آن گرامي را زيارت كنم و از او كلامي بشنوم و يا از او دلالتي ببينم تا قلبم آرام گردد و بدان كه من از نوادگان ابوذر غفاري هستم. در همين بين امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ با خادمش ظاهر شد و همين كه به ما رسيد نگاهي به جواني كه در كنارم بود نمود و فرمود: آيا تو غفاري هستي؟ عرض كرد: آري، فرمود: مادرت حمدويه چه كرد؟ عرض كرد صالحه است و امام عبور كرد و گذشت.
به جوان گفتم آيا او را