خودم دیدم حسین را سر بریدند
بروی نعش او اسبان دویدند
خودم دیدم که با شمشیر الماس
جدا کردند بازو های عباس
خودم دیدم که زینب خون جگر شد
سر نعش حسین بی بال و پر شد
خودم دیدم که در صحرای بی رحم
پسر خونین دل از بهر پدر شد
بدیدم آب دجله گشته خونین
سپر شرمنده از بازو و سر شد
خودم دیدم چراغ خیمه خاموش
سکینه در سفر بی همسفر شد
خودم دیدم که اصغر گشته سیراب
رباب از حجر او خونین جگر شد
خودم دیدم به راه شام ویران
زدند سیلی به سیمای اسیران
در آنجا یکسره کردند از گوش
ره رسم مسلمانی فراموش
https://eitaa.com/fatemi8/1573