ماجرای یک دیدار پر از حرف‌های شنیدنی 🔹 دلشان می‌خواهد به آن روزها برگردند، به شب عملیات می‌روند، از دعای کمیل می‌گویند و شیطنت‌های عباس، از شوخ طبعی‌هایش، از نخبه بودنش، از نترس بودنش، از اینکه دوست نداشت، اسیر شود، از اینکه عاشق شهادت بود...