هوا، هوای باریدن بود و لبنانی‌ها زیر آف‌تاب هم آخوند پیاده برای‌شان غریب است. برای هم‌این با دشداشه و‌ چفیه به طرف روضة‌الشهداء به راه زدم. دم در طرف شک داشت که راهم بدهد؛ دست به کمرم کشید. بعدتر رفقاء گفتند: در تاریک‌روشن، با ریش و دشداشه و پوتین یک آن فکر کردیم انتحاری استی...