✍
یادی کنیم از اسفند ۶۲ و عملیات خیبر؛ معجزه ای که رسانه های جهان را بهت زده کرد!؟
#روایت_شهدا
بعثی ها با سنگین ترین تسلیحاتشون از هواپیما و هلیکوپتر و جنگ افزارها و...به میدون اومده بودند و مطمئن بودند که جزایر مجنون سهم اونهاست....
جزایری که به سبب حجم زیاد نفتی که تو دل خودش داشت حالا تیتر اخبار رسانه های جهان شده بود...تاسیسات و قریب به ۵۰ حلقه چاه نفت که به قول وزارت نفت، چند برابر خسارت های جنگ ارزش داشت.
آتیش عراقی ها، اجازه پلک زدن رو به بچه ها نمی داد.
گلوله ها می وزیدند و رزمنده ها مثل برگ های پاییزی روی زمین می ریختند!!! و گاها رزمنده ها به اجبار باید قدم به روی این برگ های پاییزی می گذاشتند....
تاول های روی پوست و مایه زردی که از دهان بعضی خارج می شد خبر از بمب های شیمیایی هم می داد.
اوضاع خیلی سخت شده بود..
بعد از ظهر ۱۴ اسفند ۱۳۶۲ پیامی از امام خمینی (ره) معادله دشمن را به هم زد....تو پیام اومده بود" جزایر باید حفظ شود؛ هر طور که هست"
انگار خون تازه ای تو رگ های رزمنده ها جاری شده بود....همه از خواست امام می گفتند...کسی سر از پا نمی شناخت...بچه ها جونشون رو تو کف دستشون گرفته بودند و مقاومت می کردند...بعثی ها، بی امان روی سر بچه ها نقل و نبات می ریختند و برای عاشقان شهادت بله برونی ترتیب داده بودند...به قول همت، انگار برای مرغ و خروس ها دون می پاشیدند.
حجم آتیش بعثی ها به اندازه ای بود که نماینده امام می گفت: هر که در طلاییه ایستاد در کربلا هم می ایستاد...
خاک طلاییه، سرخ تر از هر وقت شده بود...
شهید زین الدین می گفت: گاها صدای فرمانده های گردان ها از جمله گردان ولی عصر (عج)، سید الشهدا (ع)، موسی ابن جعفر (ع) از پشت بیسیم می اومد که می گفتند: از بچه های ما کسی زنده نمونده! سلام ما رو امام برسونید و بگید که بچه ها تا آخرین قطره خون مقاومت کردند...قصه ابراهیم همت به سر رسید و مثل اربابش سر از تنش جدا شد.....همسر حاج ابراهیم می گفت: ابراهیم چشم های قشنگی داشت و خشگلی چشماش به خاطر این بود که نگاهش رو از حرام حفظ می کرد....خدا هم چشمای ابراهیم و چید و برد....دست حسین خرازی از بدنش جدا شد...حمید باکری بعد از چند روز بی خوابی به خواب ابدی رفت و چشمه خون از دهانش جاری شد...به مهدی باکری گفتند: می خواهیم بدن حمید رو به عقب برگردونیم...گفت: اینها همه حمید باکری اند اگه همه رو بردیم عقب،..حمید هم بر می گردونیم...
حمید برنگشت و گمنام شد..همون سرنوشتی که یک سال بعد، تو عملیات بدر و اسفند سال ۶۳، نصیب مهدی باکری شد.
تو بهت زدگی رسانه ها، جزایر مجنون حفظ شد و قدرت ایران به جهان مخابره شد.
این ها رو گفتیم تا بگیم، امروز هم چشم جهان به نبرد ماست. جنگ همونه و فقط، جبهه عوض شده!
امروز دشمن تا دندان مسلح با هیاهو و سر و صدا، سد راه شنیدن قول احسن شده و با حجم بلند گوهای فاسق، نباء کذب،منتشر می کنه و به اقتضای این جبهه، امام امت دستور فتبینو داده تا قومی به خاطر جهالت، آسیب نبینه..
باید با تمام وجود قدم به میدان بگذاریم و همچون رزمنده های خیبر، جانفشانی کنیم که اگر این بار در خیبر بشکند- بی شک-پرچم به دست منجی می افتد...
فتح روایت
@fathe_revayat