بسم رب الحسین (ع)
اربعین امسال هم آسمان ایران ابری است.
دوباره باید در گوشه ای بنشینیم و با حسرت کوله های سفرمان را ببینیم.
این فراق برای کربلا نرفته ها سخت است و شاید برای کربلایی ها سخت تر...
بیایید چند کلمه ای با آقایمان صحبت کنیم.
یقین داریم کنار ماست. ما را می بیند...صدایمان را می شنود..
آقا جان من، مولای من، حسین(ع)جانم!
امسال محرم و صفر خیلی در روضه هایت حاضر شدیم، برایت سیاه پوشیدیم، گریه کردیم....
امسال خیلی امید داشتیم آقا جان!!
می خواستیم با خانواده خدمتت مشرف شویم اما نشد...امسال هم از قافله ات جا ماندیم.
حسین جان(ع)! کاش بار آخر بیشتر گنبد طلایت را نگاه می کردم...!!
حالا که فکر می کنم، این بار آخری، دل سیر زیارتت نکردم...!!
حالا که نگاه می کنم، می بینم در این دو سال فراق، برای زیارت اربعین کم دعا کردم...!!
به چشمانم قول دیدن حرمت را داده بودم؛ حالا بهانه گیر شده است و شکوه میکند... می گوید: اگر پاکم نگاه می داشتی امسال حرم را می دیدم!!!
گفتند: با سلام از دور از ثواب زیارت بهره می برید.
حسین(ع)جان! من ثوابش را نمی خواهم. من تو را می خواهم.
من سلام از دور سرم نمی شود. من دوری و دوستی سرم نمی شود؛ می خواهم با لباس خاکی، با تن خسته، با پای تاول زده در حرمت پای گذارم.
حسین(ع) جان! اگر زائرانت کم باشند، رقیه ات ناراحت می شود.سنی ندارد...عمه جان زینب (س) چشم انتظار زائرانت هست.
حسین جان! تو که عرب و عجم نمی کردی!!امسال چه شد؟ مهمان عجم نخواستی؟
دلم برای این نوا تنگ شده است:
هلابیکم یازوار...هلابیکم
مَاجورین..مَاجورین..
کربلایی ها! با خاطره ها چه میکنید؟
مهمان نوازی ها را یادتان هست؟چه نازی از ما می کشیدند تا مهمانشان شویم.
بفرما زائر .....مبیت، طعام، استحمام....بعضی هایمان برایشان کلاس هم می گذاشتیم؛ می گفتیم وای فای موجود؟!!!
کودکان عراقی را یادتان هست؟
یک پارچ پلاستیکی آب و یک لیوان و این همه زائر و یک صدای کودکانه که می گفت: زائر، مای مای....
یادتان هست با چه شوقی بر تن زوار عطر می زدند؟
چایخانه های در مسیر یادتان هست؟
می گفتند: شای عراقی یا ایرانی؟
سرمان را بالا می گرفتیم و می گفتیم: شای ایرانی...حالا دو سال است که در حسرت طعم شیرین چای تلخ عراقی مانده ایم.
عمود ۱۴۰۷ را یادتان هست...اولین دیدار با علمدار کربلا...دستان خالیمان را بالا می گرفتیم و می گفتیم: بی دست کربلا، دست مرا بگیر...
عراقی ها چه جانسوز می گفتند:
یا عباس جیب الماء لسکینه...عباس (ع) بلند شو برای سکینه آب بیاور...
یا عباس (ع) شوف الرضیع عطشانا...یا عباس (ع) ببین بچه تشنه است...
یا عباس (ع) شوف الخیم حرقوه...یا عباس خیمه ها رو ببین که آتش گرفته...
چقدر دلگیر است که امسال هم باید خاطراتمان را مرور کنیم...
دلسوخته ای می گفت:این فراق پر رمز و راز است. انگار حسین (ع) می خواهد درسی به ما دهد...درسی از جنس انتظار...انتظاری مشتاقانه...گرم تر و با معرفت تر از انتظار اربعین...انتظاری برای فرج...
حسین(ع) دارد با فراقش از ما می پرسد؛ ۱۲ قرن فراق، بس نیست؟...نمی خواهید حرکت کنید...
برای منتظر مرزی بسته نیست...منتظر نمی شیند... منتظر قیام می کند...
اَن تَقوموا لله مَثنی و فُرادی...
دارد یادمان می دهد: کوله ات را بردار و عمودها را بگذران و غم غیبتش را برطرف کن...
اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره..
حسین(ع) دارد یادمان می دهد؛ اگر در انتظارش حرکت کنید تا عمود سلام راهی نیست!؟
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا...
اللهم عجل لولیک الفرج
کانال فتح روایت
@fathe_revayat