#روزعرفه. لحظه های حضور در صحرای #عرفات #حاج_اکبر #صباغیان تهران که بودیم توی ماشین صحبت از روزه نذری و روزه قضا شد. حاجی وقتی فهمید همونجا زود گفت من #نذر میکنم روز عرفه، #روزه بگیرم. همگی گفتیم هوا خیلی گرمه. وقتی عرفات رسیدیم حاجی روزه بود. شرایط جسمی و داروهایی که مصرف میکرد خیلی نگران شده بودم. شب عرفه خودم تنها به کوه جبل الرحمه رفتم. روز عرفه تنها برای برائت از مشرکین رفتم ولي به حاجی گفتم شما بیرون نیا من به جای شما هم شعار میدهم. فقط چند دقیقه بین چادرها رفتیم و دو تا عکس گرفتیم و به هم التماس دعا گفتیم. حاجی فقط توی چادر بود و مشغول ذکر و استراحت. نزدیک غروب همه میخواستیم حرکت کنیم مردها باید به سمت مشعر می رفتند، نگران #افطار حاجی بودم. از صبحانه برایش چیزهایی کنار گذاشته بودم. دلم پیش حاجی بود و قدم های به سمت #منا می رفت. حاجی سوره توحیدی را میخواند. همان که بعد از برگشت در روزهای آخر گفت من ۲۰ هزار قل هو الله خواندم... چه خوش سعادتی که خدا شما را دعوت کرد و ختم سوره توحید به عاقبت بخیر وصال ختم شد. همان دعای عرفات را امروز برایمان یاد کن.