«ـ﷽ـ» ▫️صحبت با اصحاب کهف...👇👇👇 🔻بدعهدی برخی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد امیرالمومنین علیه السلام🔻 💠 اصحاب صلي الله عليه و آله از آن حضرت خواستند كه به باد دستور دهد تا آنها را حمل كند و به سوى غار ببرد. حضرت نيز قبول كردند. 💠 وقتى كه به آنجا رسيده و فرود آمدند، اولي، دومي و سومي سلام كردند ولى جواب نشنيدند. عده اى ديگر سلام كردند، باز هم جواب شنيده نشد. 💠  عليه السّلام برخاست و فرمود: «السلام عليكم يا أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» آنها جواب دادند: «عليك السلام و رحمة اللَّه و بركاته يا !». 💠 اولي گفت: از آنها بپرس، چرا جواب سلام ما را ندادند؟ على عليه السّلام علت را از آنان پرسيد. آنان گفتند: ما فقط با و پيامبر سخن مى گوييم، تو وصى خاتم پيامبران هستى. 💠 سپس على عليه السّلام فرمود: «اى باد! ما را ببر». آنها كه با حضرت بودند گفتند: وقتى كه در هوا بوديم هنگامى كه شب شد على عليه السّلام فرمود: «اى باد! ما را بر زمين بگذار» سپس برخاست و با پايش بر زمين زد و چشمه اى جوشيد. آن حضرت وضو گرفت و گفت: شما نيز وضو بگيريد تا مقدارى از نماز صبح پيامبر را درك كنيد. 💠 سپس فرمود: «اى باد! ما را ببر». رسيديم و ركعت آخر نماز پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را درك كرديم. وقتى كه اقتدا نموديم، نماز پيامبر تمام شد و فرمود: «نمازتان را تمام كنيد». از نماز كه فارغ شديم فرمود: اى انس! «من بگويم يا شما مى گوييد؟». گفتيم: «يا رسول اللَّه چه كسى از شما بهتر مى تواند بگويد». 💠 حضرت ماجراى ما را نقل كرد، مثل اينكه با ما بوده، سپس فرمود: «براى اين قضيه بر على شهادت بده اى انس». 💠 انس مى گويد: على عليه السّلام در منبر بود كه از من خواست گواهى دهم اما در شهادت سستى كردم. حضرت فرمود: بعد از سفارش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله كتمان شهادت مى كنى؟؟!! خدا تو را به مرض برص مبتلا مى كند و چشمت كور و شكمت تشنه مى شود. وقتى كه از جايم برخاستم به برص مبتلا بودم و چشمم كور شده بود. 💠 انس در ماه رمضان نمى توانست روزه بگيرد؛ چون زياد تشنه مى شد و در هر روز ماه رمضان، به فقرا احسان مى كرد و مى گفت: اين از نفرين على عليه السّلام است 📚 خرائج، ج ۱ ص ۲۱۰ ح ۵۳   🆔 sapp.ir/fazaael110 🆔 eitaa.com/fazaael110