قشيرى از علماى شافعى در كتاب خود «احسن الكبائر» نقل كرده است:
اميرالمؤمنين عليه السلام بالاى بام خانه خرما تناول مى كرد و در آن زمان سنّ آن حضرت بيست و هفت سال بود،و سلمان (رحمة الله علیه) در حياط آن خانه لباس خود را مى دوخت،
على عليه السلام دانه خرمائى به طرف او رها كرد،
سلمان (رحمة الله علیه) گفت:
اى على بامن شوخى مى كنى در حاليكه من پيرمردم و تو جوان كم سنّ و سال هستى؟
على عليه السلام فرمود:
يا سلمان؛ حسبت نفسك كبيراً ورأيتنى صغيراً! أنسيت «دشت أرژن» ومن خلّصك هناك من الأسد؟
اى سلمان ؛
مرا از نظر سنّ و سال كوچك و خودت را خيلى بزرگ خيال كرده اى؟
آيا قصّه دشت ارژن را فراموش كرده اى؟
درآن بيابان كه گرفتار شير درنده شدى
چه كسى تو را نجات داد؟
...