باشند، اینجا هم معامله اشکالی ندارد. مسئله گاهی خریدار می­‌داند که مال مغشوش است و با اینکه رضایت قلبی به انجام معامله ندارد، ناچار است آن را بخرد.(۶) این نوع معامله غش محسوب نمی‌شود. اما فروشنده عمل محرم انجام داده است؛ نه از باب غش، بلکه از باب ظلم. مثال: شخصی به دارویی احتیاج دارد که این دارو فقط دست یک نفر است. آن فرد هم به بیست برابر قیمت می­‌فروشد و طرف مقابل چاره‌ای جز خرید آن ندارد. این معامله صحیح است؛ چون رضای معاملی وجود دارد. اما برای فروشنده حرام است؛ چون کار او ظالمانه‌ است. ۲. مستور بودن خدیعه­‌ای که در جنس انجام گرفته تصرفی که برای خدیعه و فریب انجام می­‌گیرد، باید مستور باشد. لذا اگر مشهود باشد، غش محسوب نمی­‌شود. مثال: الف) گندمی که می­‌فروشد، به میزان قابل توجه با جو یا خاک مخلوط شده است و این چیزی نیست که شخص با نگاه کردن به آن متوجه نشود. ب) اگر ماشینی به عنوان صفر کیلومتر فروخته ­شود و خریدار ببیند که رنگ قسمتی از ماشین رفته و نشان ­دهد که ماشین قبلاً استفاده شده است، این نوع تصرف که از طرف بایع یا مشتری در باب بیع، یا موجر و مستأجر در باب اجاره صورت می­‌گیرد، که تصرف کاملاً مشهودی است، صدق غش نمی‌کند و به آن، معامله غش‌آمیز نمی‌گویند. بنابراین معامله باطل نیست. تصرف مستور دو حالت دارد که هر دو حالت نیز غش محسوب می­‌شود: ۱. مستوری که با اندک دقّت و اختباری قابل تشخیص است؛ مانند اینکه میوه خوب را بالای ظرف و جنس پست‌تر را زیر آن قرار می‌دهند. اگرچه این مطلب با نگاه اول فهمیده نمی‌شود و مستور است، اما مستوری است که با اندک اختباری معلوم می‌شود. ۲. مستوری که با اختبار اندک معلوم نمی‌شود. بلکه یا خود آن غش­‌کننده و بایع بایستی بگوید که این جنس مغشوش‌­فیه است یا اهل خبره و متخصصین بفهمند؛ مانند اینکه قطعات یک ماشین را عوض کنند. https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif نکته در تحقق غش فرقی نمی‌­کند چیزی­که سبب غش در معامله شده، از طرف دهنده به وجود آمده باشد یا از طرف شخص ثالث یا عیب مربوط به خود شیء باشد؛ مانند برنج بدپختی که بایع موقع فروش، آن را اعلام نمی­‌کند. ۳. قصد خدعه و فریب اگر در مورد عیب خفی- چه عیبی که با اختبار فهمیده می­‌شود و چه عیبی که فهمیده نمی­‌شود - فروشنده قصد فریب داشته باشد، این غش در معامله بوده و حرام است. اما اگر در همین عیب خفی قصد فریب و تلبیس وجود نداشته باشد- هرچند عیب، عیب خفی است- غش در معامله نبوده و حرام نیست. اما در عیب جلی، چه قصد تلبیس باشد و چه نباشد، غش در معامله نیست. انواع غش در معامله ۱. غش به خلط و مزج یعنی این جنسی که مورد معامله است، خواه ثمن باشد یا مثمن، با چیزی ممزوج ‌شود. این ممزوج شدن به دو صورت است: الف) چیزی را به غیر جنس خودش ممزوج می‌کنند؛ مثل اینکه گندم را خاک­‌آلود می‌کنند تا وزن گندم را زیاد ‌کنند. یا شیر را با آب مخلوط می‌کنند. ب) خلط و مزج به همان جنس است، لکن نوع پست‌­تر آن؛ مثلاً روی ظرفی، خرمای مرغوب و زیر آن خرمای نامرغوب می­‌چیند. یا در ماشین یا وسیله برقی، کسی جزء صحیح را برمی‌دارد و ­جای آن جزء معیوب می‌گذارد. یا قطعه‌ای را که از آلیاژ بهتری است، برمی‌دارد و قطعه‌ای با آلیاژ پست‌تر می‌گذارد که این یک نوع خلط و مزج، از قبیل خلط گندم مرغوب با گندم نامرغوب است. ۲. عیبی را در متاع مخفی کردن در این قسم از غش، عیبی از مشتری مخفی می‌شود؛ مثلاً اتومبیلی را برای فروش رنگ می‌زنند. یا تودوزی آن را تعویض می‌کنند تا طرف دیگر گمان کند اتومبیل نو است. یا یک جنس معیوب را به صورت سالم جلوه می‌دهند. ۳. تصرفی که کمیت جنس را زیاد می‌کند مثلاً چرمی که با وزن فروخته می‌شود، در محل مرطوبی می‌گذارد تا وزنش زیاد ‌شود یا کلاف ابریشم را می‌گذارند در جایی­ که مرطوب و سنگین شود. این هم یکی از انواع غش است. ۴. ذکر صفت مرغوبٌ فیه برای آن جنسی که این صفت را ندارد مثلاً اتومبیلی را که به طور متعارف، فلان مقدار مصرف بنزین آن است، می‌­فروشد، اما به دروغ مقدار کمتری را ذکر می‌کند. یا اسبی را به عنوان اسب مسابقه می­‌فروشد، در حالی­که این صفت مرغوب در او نیست. یا جنسی است که اگر از فلان کارخانه باشد، مرغوب‌­تر است، او جنس کارخانه نامرغوب را به جای جنس کارخانه مرغوب می‌دهد. در این قسم، اگر بنای خریدار بر این است که جنس دارای این صفت را بخرد، بی‌­تردید غش است. ۵. شیئی را می‌دهد به جای شیئی که در ماهیت با آن متفاوت است. مانند این­که مُذهّب را به جای ذَهب می‌دهد؛ مثلاً روی مس آب طلا می­‌کشد و آن را به عنوان طلا می‌فروشد. یا به جای گل طبیعی، گل مصنوعی می­‌فروشد. این قسم نیز جزو غش محسوب می‌شود. مبحث دوم: حکم معامله مغشوش غش حرام است و فرقی نمی­‌کند که مغشوش مسلمان باشد یا کافر. البته کافر حربی(۷) از حکم حرمت مستثناست. آیا غش علاوه بر حرمت، باعث بط