شد رابطه‌ی ما و خدا؛ ما [از این طرف] گیج و گول و ندانسته و نخواسته و بی‌معرفت و بی‌ملاحظه، او از آن طرف اهل رحمت، اهل تفضّل، اهل عطا، اهل مهربانی. خب حالا که این‌جور شد، یک درجه بالاترش را میخواهیم. حالا که خدای متعال این‌قدر کریم است، پس دیگر [باید] از خدا بخواهیم؛ چه بخواهیم؟ اَعطِنی؛‌ خدایا به من عطا کن‌، [چون] حالا من دیگر از آن کسانی نیستم که از تو نخواهم؛ [البتّه] تو نخواسته خیلی چیزها داده‌ای، امّا حالا [از تو] میخواهم. اَعطِنی بِمَسئَلَتی ایّاک،‌ یعنی به‌ خاطر سؤال و درخواستی که از تو میکنم، به من عطا کن «جَمیعَ خَیرِ الدُّنیا وَ جَمیعَ خَیرِ الآخِرَة»؛ همه‌ی خوبی‌های دنیا و همه‌ی خوبی‌های آخرت را به من عطا کن؛ این را از خدا میخواهیم و امید هم داریم که خدا این را بدهد؛ چرا؟ چون از اوّلِ دعا این‌جوری توصیف کردیم خدا را. به این هم اکتفا نمیکنیم، میگوییم: وَ اصرِف عَنّى ‌بِمَسئَلَتى‌ ایّاک؛ باز به خاطر سؤالی که از تو میکنم ــ سؤال یعنی درخواست؛ اینجا به این معنا است ــ به خاطر درخواستی که از تو میکنم، از من دور کن، منصرف کن، چه چیزی را؟ جَمیعَ شَرِّ الدُّنیا وَ شَرِّ الآخِرَة؛ همه‌ی شُرور دنیا را و شُرور آخرت را. چرا ما از خدا این‌جور وسیع و بی‌پایان میخواهیم؟ خب «سنگ مفت و گنجشک مفت»! ما حالا میخواهیم. هر چیزی‌ از اینها بر طبق مصلحت الهی شد، هر چیزی‌ از اینها بر خلاف مصلحت خودمان نشد، خدای متعال به ما عطا میکند. چرا این‌جور وسیع از خدا میخواهیم؟ فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقوصٍ ما اَعطَیت؛ چون در آنچه تو عطا میکنی، کم گذاشته نمیشود. چون همه‌ی این عوالم در نظرِ خالقِ این عوالم و مؤثّرِ این عوالم، مثل یک دانه‌ی ریگ است؛ به نظر من و شما مثلاً هزار تومان، بیشتر از صد تومان است ــ ما این‌ٰجوری [هستیم دیگر] ــ امّا آن کسی که فرض کنید میلیاردی پول [دارد]، پول‌سازِ میلیاردی است، هزار [تومان] و صد [تومان] برایش اصلاً فرقی نمیکند؛ صد تومان، هزار تومان، ده هزار تومان، صد هزار تومان تفاوتی نمیکند. فَاِنَّهُ غَیرُ مَنقُوصٍ ما اَعطَیت. خب، تا اینجا که دعا کردید، بعد میرسد به آن فقره‌ی معنوی‌تر و روحی‌ترِ دعا و آن، همان است که در اغلب این دعاهای ما، در خیلی از دعاهای ما از همه مهم‌تر دانسته شده و آن، نجات از آتش دوزخ است. امام حسین (علیه السّلام) در آخر دعای عرفه میگویند خدایا! یک حاجتی دارم که اگر چنانچه آن حاجت را روا کنی، همه‌ی این حاجاتی را که در دعای عرفه از اوّل تا حالا خواستم، به من ندهی، باز چیز زیادی گیر من آمده؛ اگر همه‌ی آن حاجات را روا کنی، این یکی را روا نکنی، هیچ چیز گیر من نیامده؛(۳) و آن چیست؟ این است که مغفرت تو شامل حال من بشود و عذاب تو من را مسّ نکند. اینجا هم همین است؛ حالا که همه‌ی خیرات را از تو خواستیم و نخواسته هم دادی، یا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ یا ذَا النَّعماءِ وَ الجودِ یا ذَا المَنِّ وَ الطَّولِ حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار؛ ای آن کسی که دارای جلالتی، دارای کرامتی، دارای مَنّی ــ «مَنّ» به معنی منّت گذاشتن نیست، به معنای آن چیزی است که میتواند مایه‌ی منّت بشود؛ یعنی همان نعمت، لطف؛ «طَول» [هم] یعنی کَرَم و زیاده‌دهیِ یک بخشنده به یک انسان ــ ای کسی که دارای نعمت هستی، دارای جود و بخشش هستی، حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار؛ دعای مهمّ من این است که این ریش سفید من را که «شِیبه» یعنی ریش سفید، بر آتش حرام کنی. حالا شماها که ریشتان سفید نیست، یا خانمها که ریش ندارند میتوانند بگویند: حَرِّم وَجهی عَلَى النّار. این را بدانید که این اشکالی ندارد. چون حضرت [صادق] وقتی به آن شخص [این دعا را] میفرمودند، محاسن خودشان را گرفتند و محاسن خود حضرت سفید بود و به خدای متعال عرض کردند: حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار. «شِیبه» یعنی ریش سفید، یعنی ریش ما؛ اینهایی هم که ریششان سفید است بگویند «حَرِّم شَیبَتی» ایرادی ندارد. شماها که ریشهایتان مشکی است، یا خانمها هم که ریش ندارند، میتوانند بگویند: حَرِّم وَجهی عَلَى النّار؛ صورتم را بر آتش [حرام کن]. محاسنشان را یا چانه‌شان را بگیرند؛ چون این گرفتنِ چانه و گرفتنِ محاسن یک نوع خواهش است؛ شما هم در فارسی مثلاً گاهی میگویید این کار را بکن، [بعد] آدم دست را به ریشش میگیرد، این خواهش است؛ این همان کاری است که در فارسی هست. این در مشهدی‌ها هست، نمیدانم جای دیگر هم هست یا نه؛ میگویند: «آقا بالا غیرتاً»؛ یعنی یک کاری را که میخواهد انجام بگیرد یا انجام نگیرد، التماس که میخواهد بکند، دستش را به ریشش میگیرد. این همان کار است؛ دست به ریش که میگیرید، همان عمل است. یعنی عرض میکنید پروردگارا! خواهش میکنم «حَرِّم شَیبَتی عَلَى النّار»؛(۴) این ریش سفید من را بر آتش حرام کن. لذا شماها که ریشهایتان مشکی است، میگویید این ریش مشکی من را، یا خانمها که ریش ندارند میگویند این صورت من را بر آتش حرام کن؛ یعن