💢گفت: فقیرم.
امام صادق علیهالسلام: نیستی.
گفت: فقیرم! باور کنید.
گفتند: نه! نیستی.
گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.
و حال و روزش را تعریف کرد. گفت که چقدر دست هایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد؛ ولی امام هنوز فقط نگاهش میکردند.
گفت: به خدا قسم که چیزی ندارم.
گفتند: صد دینار اگر به تو بدهم، حاضری بروی و به ما پشت کنی؟!
گفت: نه! به خدا قسم نه.
- هزار دینار چه؟
- نه! به خدا قسم نه.
- دهها هزار؟
- نه! باز دوستتان خواهم داشت.
گفتند: پس چطور میگویی فقیری، وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمیفروشی؟
«چطور می گویی فقیری، وقتی کالای عشق به ما، در دارایی تو هست»؟
و نیاز مالیاش را برآورده کرد...
امالی شیخ طوسی، مجلس پانزدهم، حدیث ۳۱
@fetneh1