📚 مالک تمام دنیا در سال قحطی ، عارفی غلامی را دید که شادمان بود. پرسید: چطور در چنین وضعی شادی می کنی؟  گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد. عارف گفت : از خودم شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من «خدایی» دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم... https://eitaa.com/darolsadeghiyo https://chat.whatsapp.com/ECYhoDIbmTREVD7w2IKMIy