ارسال کننده پیام: 🧕 خانم پیام کاربر: یه خواستگار داشتم مامانش ازم خیلی خوشش اومد می‌گفت دوست دارم تو عروس من بشی خیلی با احترام بود ولی پسرش میترسید به مامانش بگه از من خوشش نیومده بعداز هفت ماه یه پیام طولانی داد آخرش گفت یا خودم یا مامانم بهت خبرمیدیم مطمین بودم که به دردم نمیخوره و تصمیم گرفته بود کنسل کنه مامانش بعداز 3ماه تماس گرفت و عذر خواهی کرد فکر کنم 3ماه طول کشید تا به مامانش بگه به دردمن نمیخوره مامانش گفت پسرم گفته اون خیلی خوب بود من نمی‌توانستم اونو خوشبخت کنم( این ادبشو دوست داشتم) همیشه براش دعا میکنم خوشبخت شه برای اینکه اون باعث شد هر باری که با رفت و آمد های که برای گفت و گو داشت من استرسی ازم دور شه الانم اگه هر خواستگاری بیاد اصلا نگران نیستم و استرس ندارم اینو مدیون اون جوونی هستم که پاک بود و سالم و فقط به خاطر مامانش میومد که نکنه دل مامانشو بشکونه #نظر_کاربران #خاطرات_خوب