مرحوم شهید صدر از پنجره نگاه می‌کرد و می‌دید که در آن گرمای تابستان، نیروهای بعثی که منزلشان را محاصره کرده بودند، ایستاده‌اند و عرق می‌ریزند. ایشان دلش به حال آن ها سوخت و به محمدرضا گفت که به آن ها آب خنک بدهد؛ زیرا در گرما ایستاده‌اند و به گفته شهید صدر اسیر ایشان شده‌اند. او می‌گوید: گفتم حاج آقا، اینها شما و زن و بچه‌هایتان را محاصره کرده‌ و زیر فشار قرار داده‌اند. شهید صدر جواب داد: ممکن است آنها چندان مقصر نباشند و در اثر شرایط زندگیشان گمراه شده و به این حالت افتاده و تحت تأثیر دولت طاغوتی قرار گرفته‌اند. اگر کسی آنها را تربیت می‌کرد، خوب تربیت می‌شدند و اگر کسی نبود که امت را تربیت کند، شاید ما هم مثل آنها می‌شدیم. جالب این جاست که به نقل آقای نعمانی، یکی از کسانی که مسئول محاصره منزل ایشان بود، بعدها هدایت شد، فداکاری کرد و در راه شهید صدر به شهادت رسید. این هم یک نمونه از رفتارهای اخلاقی شهید صدر با دشمنش که ما را به یاد صحنه کربلا می‌اندازد، هنگامی که امام حسین(ع) به دشمن آب داد. آیا ما شاگردان ایشان حق نداریم وقتی سخن از ایشان می‌آید، اشکمان بریزد؟ @fotooh