اولین بار که شنیدم برایت امان نامه آوردند، دلم تکه تکه شد، چشمم که هیچ قلبم بی امان در سینه می کوبید و اشک می ریخت...
همان وقتی که عصر تاسوعا داشت به سر می رسید، شمر ملعون آمد نزدیکی خیمهگاه حسین (ع) و فریاد زد: «أَیْنَ بَنُوا أُخْتِنَا» خواهر زادگانم کجایند؟
فقط خدا می داند تو و برادرانت چه حالی شدید وقتی صدای شومش را شنیدید؟
امان نامه برابر بود با بی وفایی و تو اسوه وفاداری بودی. شمر فاسق چه توقعی داشت؟! حسین را تنها بگذاری؟! آن هم وسط معرکه،،، میان هزار هزار گرگ درنده که در روز روشن و با یقین آمده بودند برای نابودی دین و زیر پا گذاشتن حق و حقیقت.
شمر، کور خوانده بود که تو را بواسطه نسبت با قبیله مادری ات از برادر و سرورت حسین جدا کند.
از شوق و عشق لبریز شدم لحظه ای که با صدای رسایت گفتی: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو. ای دشمن خدا! ما را فرمان میدهی که از یاری برادر و مولایمان حسین (ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان میدهی ولی برای فرزند رسول خدا (ص) امانی نیست؟
.
#امان_نامه
#بحارالانوار
#یا_قمر_بنی_هاشم
#یاکاشف_الکرب_عن_وجه_الحسین
#ریحانه_مهرپویا
#خط_مقدم