💢معنای عرفان حقیقی ⚠️خيال كردند يک دسته زيادى كه معناى عرفان عبارت از اين است كه انسان يک محلى پيدا بشود و يك ذكرى بگويد و يک سرى حركت بدهد و يک رقصى بكند و اينها، اين معنى عرفان است؟! ✅مرتبه اعلاى عرفان را امام على -سلام اللَّه عليه- داشته است و هيچ اين چيزها نبوده در كار. ⚠️خيال مى‏ كردند كه كسى كه عارف است بايد ديگر بكلى كناره گيرد از همه چيز و برود كنار بنشيند و يک قدرى ذكر بگويد و يک قدرى تغنى بشود و يک قدرى چه بكند و دكاندارى. ✅امير المؤمنين در عين حالى كه اعرف خلق اللَّه بعد از رسول اللَّه در اين امت، اعرف خلق اللَّه به حق تعالى بود مع ذلک، نرفت كنار بنشيند و هيچ كارى به هيچى نداشته باشد، هيچ وقت هم حلقه ذكر نداشت، مشغول بود به كارهايش، ولى آن هم بود. ⚠️يا خيال مى‏ شود كه كسى كه اهل سلوک است، اهل سلوک بايد به مردم ديگر كار نداشته باشد، در شهر هر چه مى ‏خواهد بگذرد، من اهل سلوكم، بروم يک گوشه‏ اى بنشينم و وِرد بگويم و سلوک به قول خودش پيدا كند. ✅اين سلوک در انبيا زيادتر از ديگران بوده است، در اوليا زيادتر از ديگران بوده است، لكن نرفتند تو خانه‏ شان بنشينند و بگويند كه ما اهل سلوكيم و چكار داريم كه به ملت چه مى ‏گذرد هر كه هر كارى مى ‏خواهد بكند. ⚠️اگر بنا باشد كه اهل سلوک بروند كنار بنشينند، پس بايد انبيا هم همين كار را بكنند و نكردند. ✅موسى بن عمران اهل سلوک بود، ولى مع ذلک، رفت سراغ فرعون و آن كارها را كرد، ابراهيم هم همين طور، رسول خدا هم كه همه مى‏ دانيم. 👈رسول خدايى كه سالهاى طولانى در سلوک بوده است، وقتى كه فرصت پيدا كرد، يک حكومت سياسى ايجاد كرد براى اينكه، عدالت ايجاد بشود. تبع ايجاد عدالت فرصت پيدا مى‏ شود براى اينكه هر كس هر چيزى دارد بياورد. ❇️وقتى كه آشفته است نمى ‏توانند، در يک محيط آشفته نمى ‏شود كه اهل عرفان، عرفانشان را عرضه كنند، اهل فلسفه، فلسفه‏ شان را، اهل فقه، فقه‏ شان را، لكن وقتى حكومت يک حكومت عدل الهى شد و عدالت را جارى كرد و نگذاشت كه فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، يک محيط آرام پيدا مى ‏شود، در اين محيط آرام همه چيز پيدا مى ‏شود 📚صحيفه امام ج‏20 / 116 —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac