💠
#حکمت_مشاء
💠
#استاد_کردفیروزجائی
💢بخش 5️⃣4️⃣
🌐 مناسبات علت و معلول (سنخیت)
🔺 منظور از این سنخیت آن است که در وجود علت، ویيگی ای وجود دارد که منشأ پیدایش معلول می شود. مناسبت میان علت و معلول، هم درباره فاعل های طبیعی قابل طرح است و هم درباره فاعل های ایجادی.
🔘 الف) مناسبات علت و معلول طبیعی
🔺 فاعل های طبیعی بر دو قسم اند: 1. فاعلی که فعلش مثل فاعل و از نوع آن است؛ مانند آتشی که سبب آتش دیگری شود. 2. فاعلی که فعلش مثل فاعل و از نوع آن نیست؛ مانند حرک/ت که فاعل حرارت می شود یا حرارت که فاعل سیاهی است.
🔺 در فاعلی که با فعل خود هم نوع نباشد، نمی توان گفت فاعل از فعل قوی تر یا ضعیف تر است؛ چون تفاضل دو امر بر وجود جهت اشتراک و وحدیت میان آن دو امر متوقف است.
🔘 فاعل های طبیعی ای که فعل آنها از نوع آنهاست، در مقایسه با فعل خود یکی از سه قسم ذیل خواهند بود
🔺 1.وجود معلول ناقص تر از وجود علت است؛ 2. وجود معلول مانند وجود علت و هم رتبۀ آن است؛ 3. وجود معلول قوی تر از وجود علت است. این قسم ناممکن است؛ زیرا اگر معلولی چیزی را که با علت در آن چیز مشترک است، بیشتر از علت داشته باشد؛ آن زیادی را، یا بالذات دارد یا به سبب زیادی استعداد ماده دارد یا به سبب علت و به سبب اثری که از علت صادر شده است دارد. این فرض که زیادی را بالذات داشته باشد، باطل است؛ چون لازمه اش آن است که در معلول امری حادث شود، بی آنکه علتی داشته باشد.
🔺 فرض دوم نیز باطل است؛ چون لازمه اش آن است که استعداد زیاد ماده سبب فعلیّت یافتن شیء شود؛ در حالی که روشن است استعداد چیزی جز فقدان و قابلیت نیست و فقدان و قابلیت نمی تواند سبب ایجاد شیء شود. در فرض سوم، زیادت معلول ناشی از دو امر است: علت، و اثر صادر شده از علت. بنابراین، علت زیادت معلول دو چیز است نه یکی چیز، و آن دو با هم بیشتر و زیادتر از معلول هستند. پس معلول برتر و قوی تر از علت نیست و این خلف است.
🔘 علت و معلولی که به نوع واحدی تعلق داشته باشند، از نظر استعداد نهفته در ماده و وجود یا عدم مانع به پنج قسم ذیل تقسیم می شوند:
🔺 1. علت و معلول در استداد ماده مشارکت نداشته باشند؛ مواد آنها استعداد های متفاوت داشته باشند. لازم نیست اثر علت با خود علت برابر باشد؛ چون ممکن است تفاوت استعدادها، موجب تفاوت در قبول آن معنا شود و ازاین رو آن معنا را به طور مساوی نپذیرند.
🔺 2. علت و معلول در استعداد ماده مشترک باشند و آن استعداد تام باشد و در مادۀ مستعد، قوه ای هماهنگ با استعداد یاد شده باشد و به کمک آن بیاید و باقی باشد.
🔺 3. علت و معلول در استعداد ماده مشترک اند و آن استعداد تام است، اما در ماده مستعد قوه ای مخالف وجود دارد که ضدّ اثر فاعل است، ولی پس از تأثیر فاعلی، آن قوه مخالف باطل و زائل می شود.
🔺 4. علت و معلول در استعداد ماده مشترک اند و آن استعداد تام است و در مستعد چیزی جز استعداد و قابلیت برای اثر فاعل وجود ندارد؛ یعنی نه قوّه مخالف در آن وجود دارد و نه قوه موافق و معین.
🔺 در این سه قسم اثری که در معلول ظاهر می شود، ممکن است کاملاً شبیه اثری باشد که در فاعل ظاهر می گردد.
🔺 در مواردی ممکن است اثر معلول زیادتر از اثر علت به نظر برسد؛ مانند آبی که در اثر سرما یخ می بندد و سرمای یخ بیشتر از سرمای هوا به نظر می رسد، اما این برتری معلول بر علت واقعیت ندارد؛ زیرا در اینجا علت سرمای یخ، تنها سرمای هوا نیست و قوّه سرد کننده صوری ای نیز که در آب وجود دارد، در سرمای یخ اثرگذار است و سرمای یخ معلول دو عامل است: سرمای هوا و قوّه سردکننده نهفته در آب، و سرمای یخ گرچه از سرمای هوا بیشتر است، از سرمای آن دو بیشتر نیست.
🔺 5. علت و معلول در استعداد ماده مشترک اند، ولی به سبب وجود قوه ای در ماده معلول که مانع تأثیر علت است، استعداد ماده معلول ناقص است. در این قسم معلول مشابه و مساوی علت نیست؛ زیرا اثر شیئی که با ضدّ و مانع مواجح نیست، با اثر شیئی که با ضد و مانع مواجه است، یکسان نیست.
🔘 نتیجه
🔺 با بررسی فوق، این حقیقت آشکار می شود که علت و معلول با توجه به مادۀ یکسانی که دارند و استعداد مشابه آنها، یا با یکدیگر مساوی اند یا علت برتر و قوی تر از معلول است، نه آنکه معلول برتر از علت باشد، اما با توجه به علیت علت و معلولیت معلول و تقدم ذاتی علت بر معلول، علت برتر از معلول و قوی تر از آن است.
📚 منبع: کتاب حکمت مشاء ص 225_228
—---—
🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
🔗
http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac