_چرا با من اینکارو میکنی داداش احمد؟ با کف دست جوری کوبید تو دهنم که طعم گس خون تا انتهای گلوم رفت _من داداشت نیستم دختره ی عوضی من پسر شوهر مادرتم، به من نگو داداش سرفه های پی در پی نفسمو بریده بود با خشم نشست کنارم و یقه لباسمو کشید _میری حموم خودتو تمیز میشوری لباس درست حسابی میپوشی و آماده میشی تا فردا بریم عقد کنیم فهمیدی؟؟ پشت کرد بهم و گفت:_یادت نره فردا نباید عین مردا پر مو باشی همشو میزنی .. https://eitaa.com/joinchat/2803105884Cb74c253931