ایت الله مصباح می فرمودند:
ایت الله بهجت ملك مختصرى در شمال ، از پدرشان به ايشان به ارث رسيده بود كه محصول برنج داشت و لااقل بخشى از مصرف خانه ايشان از آنجا تاءمين مى شد. ولى وقتى برنج را مى آوردند ايشان مقيّد بودند كه مقدارى از آن را به همسايگان و دوستان اهداء كنند.
در جريان مبارزات ، مدتى بود كه بنده قم نبودم به مسافرت رفته بودم حتى نزديكان ما هم درست اطّلاع نداشتند كه من كجا هستم . در اين مدت ايشان يك بار كيسه اى برنج و بار ديگر مبلغى پول به منزل ما فرستاده بودند، نكته اينجاست كه مبلغ پول را توسّط آقازاده خود على آقا، و خانم خود ايشان به خانه ما فرستاده بودند و آقازاده شان سر كوچه ايستاده بود و خانم ايشان آن را در منزل ما به خانواده ما داده بودند.
وقتى برگشتم و اين جريان را شنيدم مدّتى متحيّر بودم كه اين چه سرّى بود كه خانمشان تشريف بياورند به منزل ما و اين مبلغ را بدهند. بعد از مدتى متوجه شدم كه يكى از آداب شرعى اين است كه اگر زنى شوهرش مسافرت هست مرد نامحرم به خانه اش نرود و اگر كارى هست به وسيله خانمى انجام بگيرد.
اين قدر ظرافتها و ريزه كاري ها در گفتار و رفتار و نشست و برخاست اولياى خدا وجود دارد كه فهميدن آنها خود يك علمى مى خواهد، چه رسد به اينكه انسان بتواند دقيقاً آنها را رعايت كند، و همينهاست كه بنده را در بندگى پيش مى برد و پيش خدا عزيز مى كند و به مقامات بلندش مى رساند.
📚 برگی از دفتر آفتاب