خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_شصت‌و_سوم در ڪلاس‌داری بســيار قوے
✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ دبير ورزش خاطرات شهيد رضا هوريار ارديبهشت سال ۱۳۵۹ بود. دبير ورزش دبيرستان شهدا بودم. در ڪنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود. رفته بودم به ديدنش. کلي با هم صحبت ڪرديم. شيفته مرام و اخلاق ابراهيم شدم. آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟ خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك مي دانستم. حالا اين آقا مي خواد...! گفتم باشــه. توے دلم گفتم: ضعيف بازے مي ڪنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آنقدر محڪم بود ڪه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و... رنگ چهره ام پريده بود. جلوے دانش آموزان ڪم آوردم! ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويس ها واقعاً مشکل بود. دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند. نگاهي به من ڪرد. اين بار آهســته زد. امتيــاز اول را گرفتم. امتياز بعدے و بعدے و... . مي خواست ضايع نشم. عمداً توپ ها را خراب می‌ڪرد! ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd