نمایند.
خداوندا! ولی امرت حضرت آیت الله خامنهای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده ، پاینده و موفق بدار،
آمین یا رب العالمین ،من الله التوفیق .
علی صیاد شیرازی -۱۹ دی ماه ۱۳۷۱ - ۱۵ رجب ۱۴۱۳

درس اخلاق آیت الله بهاء الدینی درباره شهید علی صیاد شیرازی
آیت الله بهاء الدینی به شیراز آمده بودند، طلبه ها از ایشان درس اخلاق هستند، آقا فرمودند: بروید صیادشیرازی شوید. اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا دارید، هم آخرت... .
منبع: کتاب امیر دلاور

شهید کاوه از منظر شهید علی صیاد شیرازی
شهید صیاد شیرازی درباره شهید کاوه چنین می گویند:
با اطمینان می گویم که شهید عزیز کاوه-که افتخار همرزمی نزدیک با او را داشتم-از اسوه های مجاهدین فی سبیل ا… بود.
در هر عملیاتی که انجام می شد، ابتکار عمل را به دست می گرفت؛ آن هم ابتکاری که مخصوص به خودش بود. در صحنه ی نبرد بود و راست و چپ، جلو و عقب را زیر نظر داشت و من هیچ کس را در جنگ ندیدم که مثل او ابتکار عمل داشته باشد.
مدیریت و فرماندهی کاوه و حضورش در صحنه ی نبرد، آن قدر پر معنی بود که به راحتی می شد این را تشخیص داد.
بچه های لشکر ویژه ی شهدا هم بسیار فداکار بودند. بارها از نزدیک شاهد فداکاری شان در عملیات های مختلف و خصوصاً عملیات قادر بودم.
وقتی قرار شد این عملیات را انجام دهیم، عمده ی مسئوولیّت به ارتش واگذار شد. عدّه ای معتقد بودند که فقط ارتش این عملیات را انجام دهد. امّا من معتقد بودم که باید ارتش و سپاه کنار هم باشند.
در جلسه ای که در قرارگاه و در حضور آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شد، گفتم:«زمانی عملیات می کنیم که سه لشکر سپاه هم بیایند با ما همکاری کنند.» ایشان، موافقت کرده و حتّی انتخاب یگان ها را هم به عهده ی خودم گذاشتند. من هم لشکرهای امام حسین(علیه السلام)، نجف اشرف و ویژه ی شهدا را انتخاب کردم.
در ادامه ی عملیات، کار به جایی رسید که به اصطلاح قفل شد و می طلبید که با رشادت و فداکاری، مقاومت دشمن شکسته شود. خبر رسید که کاوه، گردانی را آماده کرده تا به قلب دشمن بزند. گرچه موفقیت آن ها می توانست وضعیت عملیات را تغییر دهد، امّا کار بسیار خطرناکی بود. نمی توانستم شاهد رفتن او در دل آتش باشم.
به عنوان فرمانده ی عملیات از او خواستم تا به قرارگاه بیاید. وقتی آمد، گفتم:«شنیدم می خواهی دست به چنین کار خطرناکی بزنی.» گفت:«بله» گفتم:«خب این را من باید تصویب کنم و من هم نمی توانم شاهد باشم که شما با این همه شایستگی، ریسک کنید.» بسیار پافشاری می کرد تا بتواند متقاعدم کند که به او اجازه بدهم.
وقتی مقاومت او را دیدم جسارت کردم و گفتم:«آقای کاوه! ، حواست باشد که این جا من فرمانده ام و تا این را تصویب نکرده ام، شما نباید انجامش بدهی. کاوه با همه ی شایستگی و تجربه، باید حفظ شود.»
این اولین باری بود که یک چنین دستوری به کاوه می دادم. خب میدان جنگ بود، جای تعارف که نبود. تا این را گفتم، دیدم با آن تشرعی که به دین داشت، چنان متواضعانه با من برخورد کرد که من شرمنده شدم.
البته بعدها از او معذرت خواستم که ببخشید این طور با حالت تحکّم دستور دادم، چون دیدم زیر بار نمی رفتی. ایشان در این عملیات فداکاری کرد، اما برای ما مشکلی پیش آمد که نتوانستیم به موفقیتی که مد نظرمان بود برسیم.
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb