4_5913601952872137477.mp3
8.34M
✍شاهد افلاکی چون زلف تو ام جانا،در عین پریشانی چون باد سحرگاهی،در بی سرو سامانی من خاکم و من گردم،من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری،تو عشقی و تو جانی خواهم که تورا در بر،بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را،بنشینی و بنشانی ای شاهد افلاکی،در مستیو در پاکی من چشم تو را مانم،تو اشک مرا مانی از آتش سودایت،دارم من و دارد دل داغی که نمی بینی،دردی که نمی دانی 🎶شاهد افلاکی