مجلــس ختــم یکــی از بــزرگان مملکــت بــود.دور تا دور جلســه بــزرگان سیاســی و اداری اصفهــان نشســته بودنــد. بــه محــض اینکــه جنــاب صمصام وارد جلسه شد رفت بالای منبر.
آهــای ملت، بنده دیشــب در عالــم خواب، اعلی حضــرت همایونی را زیــارت کــردم.ایشــان با تمام لطفــی که به مــن داشــتند از احوالم جویا شدند و اوضاع زندگی ام راپرسیدند.من هم ایشان را از وضع بد مالی ام آگاه کردم. ایشــان فرمودند: نگران نباش. فردا به مجلس ختم فلانی برو و به فرماندۀ لشــکر بگو که شــاه به تو دســتور میدهد هزار تومان به
ً به این خاندان حضــرت صمصام بدهی. حال اگر فرمانده لشــکر واقعــا به این خاندان سلطنتی ارادت دارد نباید بگذارد حرف اعلی حضرت زمین بماند.
جمعیــت سرســپرده بــه خانــدان پهلــوی منتظــر عکس العمــل فرمانده بودنــد.فرمانــده هم که دید این قضیه، چوب دو ســر طلاســت ودر هر صورت به ضرر اوتمام میشود صلاح را براین دید که حفظ ظاهر کند.
بلند شد وبا چهرهای خندان هزار تومان دادبه سید.
#صمصام
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb