خواهرش می‌گفت مادر من یک زن فوق العاده است وقتی خبر شهادت پدر رسید رفت دو رکعت نماز خواند و تا دید ما با دیدن پیکر پدر بی‌تاب شدیم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شهید شدی کسی خانواده‌ات را به اسارت نبرد و به ما جسارت نکرد و این گونه ما آرام شدیم ... ‏خبر شهادت برادرم که رسید باز مادر غیر مستقیم ما را آرام کرد، صورت جهاد را بوسید و گفت: ببین دشمن چه بر سر جهادم آورده، البته هنوز ارباً اربا نشده؛ لا یوم کیومک یا اباعبدالله ما هم از خجالت آرام شدیم به نقل از خواهر ‎ *شهید* آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb