هدایت شده از تاریخ تفکر تمدن
موضع‌گیری‌ها موضع شیعه علمای شیعه این ماجرا را از مصیبت‌های بزرگ دانسته‌اند، زیرا مانع از آن شد که وصیت پیامبر برای جلوگیری از گمراهی مسلمانان نوشته شود.[۱۵] در برخی از نقل‌های روایت در منابع اهل سنت نیز آمده است که ابن عباس جلوگیری از نوشتن وصیت پیامبر را مصیبتی بزرگ می‌خواند.[۱۶] در متون عربی از این واقعه به رزیه یوم الخمیس (ماجرای روز پنج شنبه) یاد می‌شود. شرف الدین عاملی در المراجعات، با توجه به آیات قرآن کریم، چند ایراد بر عمر بن خطاب در این ماجرا وارد کرده است از جمله:[۱۷] پیروی نکردن از دستور رسول خدا(ص) و مخالفت با او. اظهار اینکه گویا عمر از پیامبر(ص) نسبت به خواص قرآن و فواید آن داناتر است. نسبت دادن هذیان‌گویی به پیامبر(ص). از نظر شیعه، این برخورد عمر بن خطاب، بر خلاف بسیاری از آیات قرآن است؛ از جمله: وَمَا آتَاکمُ الرَّ‌سُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا (ترجمه: و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید)[ سوره حشر–۷] مَا ضَلَّ صَاحِبُکمْ وَمَا غَوَیٰ ﴿۲﴾ وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَیٰ ﴿۳﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَیٰ ﴿۴﴾ (ترجمه: [که‌] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانی مانده(۲) و از سر هوس سخن نمی‌گوید.(۳) این سخن به جزوحیی که وحی می‌شود نیست.(۴))[ سوره نجم–۲-۵] همچنین سید عبدالحسین شرف الدین آورده است که عبارت «قد غلب علیه الوجع»، تصرف محدثان اهل سنت برای تهذیب عبارت است تا زشتی عبارت را کم کرده باشند.[۱۸] موضع اهل سنت عده‌ای از علمای اهل سنت درصدد توجیه این ماجرا برآمده‌اند از جمله: بعضی این روایت را ضعیف و غیر معتبر دانسته‌اند در حالی که در صحیح بخاری و مسلم آمده است.[۱۹] برخی، عبارت «هجر» را به معنای ترک کردن گرفته و گفته‌اند منظور عمر این بوده که پیامبر ما را ترک می‌کند.[۲۰] سخن عمر، استفهام انکاری بوده یعنی پیامبر هذیان نمی‌گوید.[۲۱] سخن عمر درباره کافی بودن قرآن (و بی‌نیازی از وصیت پیامبر)، نشانه دقت‌نظر اوست.[۲۲] در برخی نقل‌ها، گوینده عبارت مشخص نیست و به صورت جمع بیان شده است.[۲۳] در هر هر صورت برخی از اهل سنت، کلام خلیفه دوم را درست دانسته و آن‌را توجیه می‌کنند. اما محققان معتقدند این کلام خلیفه دوم، مخالف عصمت پیامبر اسلام بوده و سنت پیامبر را هم فاقد اعتبار دانسته است. تعدادی نیز معتقدند تعبیر «حسبنا کتاب الله» فساد بسیاری را به همراه داشته است. سبب انصراف پیامبر از نگارش به باور برخی از عالمان شیعه، دلیل اینکه پیامبر(ص) از نگارش وصیت منصرف شد، همان سخنی بوده که در مقابلش گفته شد؛ زیرا دیگر اثری برای نوشتن آن نامه باقی نمی‌ماند، جز اختلاف پس از درگذشت پیامبر(ص). بر این اساس، اگر پیامبر توصیه مذکور را مکتوب می‌کرد، ممکن بود باز هم گفته شود که این نوشته هذیان است.[۲۴] 1. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۷، ج۴، ص۶۶، ج۵، ص۱۳۷-۱۳۸، ج۷، ص۹؛ مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۵-۷۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۵. 2. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ۲۰۰۸م، ج۲، ص۴۵؛ بیهقی، السنن الکبری، دارالفکر، ج۹، ص۲۰۷. 3. شرف الدین، المراجعات، المجمع العالمی لاهل البیت، ص۵۲۷. 4. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۲، ص ۲۰-۲۱. 5. بخاری، صحیح بخاری، نشر دار طوق النجاه، ج۴، ص۶۹، حدیث ۳۰۵۳ 6. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۳۷، ج۴، ص۶۶، ج۵، ص۱۳۷-۱۳۸، ج۷، ص۹. 7. مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۵-۷۶. 8. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ۲۰۰۸م، ج۲، ص۴۵. 9. بیهقی، السنن الکبری، دارالفکر، ج۹، ص۲۰۷. 10. ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالصادر، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۵. 11. شیخ مفید، الإرشاد، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۸۴. 12. شیخ مفید، اوائل المقالات، الموتمر العالمی، ص۴۰۶. 13. نعمانی، الغیبة، ۱۳۹۹ق، ص۸۱-۸۲. 14. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، علامه، ج۱، ص۲۳۶. 15. جوهری، مقتضب الأثر، مکتبة الطباطبائی، ص۳. 16. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۱۳۷-۱۳۸؛مسلم، صحیح مسلم، دارالفکر، ج۵، ص۷۶. 17. شرف الدین، المراجعات، المجمع العالمی لاهل البیت، ص ۵۲۶. 18. شرف الدین، المراجعات، المجمع العالمی لاهل البیت، ص۵۲۰-۵۲۱. 19. ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۰۵. 20. قرطبی، المفهم لما اشکل من تخلیص کتاب مسلم، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۵۶۰. 21. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ۱۳۹۷ق، ج۸، ص۱۳۳. 22. بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۱۸۳. 23. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار الکتب، ج۳، ص۳۲۰. 24. شرف الدین، المراجعات، المجمع العالمی لاهل البیت، ص۵۲۷.