« یکی از سیاست هایی که معاویه برای مضطر و بیچاره کردن علی علیه السلام انتخاب کرده بود این بود که یک مرد جانی نظیر «بُسر» یا «سفیان غامدی» را در رأس یک سپاه می فرستاد داخل مرزهای علی‌ابن‌ابی‌طالب و می گفت: دیگر به بی گناه و با گناه نگاه نکنید (نظیر همین کاری که امروز اسرائیل با کشورهای اسلامی انجام می‌دهد)، برای مستأصل کردن اینها بروید و شبیخون بزنید، به آتش بکشید، باگناه و بی‌گناه را بکشید، به صغیر و کبیر رحم نکنید، مالشان را ببرید. این کار را می کردند. یک مرتبه همین بسرابن‌ارطاة را فرستاد. او رفت. وارد یمن شد، جنایت‌های زیادی کرد، از جمله توانست بر بچه‌های عبدالله‌ابن‌عباس‌ابن عبدالمطلب پسر عمومی امیرالمومنین که والی یمن بود دست یابد. دو تا بچه صغیر بی‌گناه را گیر آورد، گردن آن‌ها را زد. چون جنایت خیلی بزرگ بود کم‌کم وجدان همین آدم قسی القلب هم بیدار شد، بعد دچار عذاب وجدان شد. می‌خوابید، در خواب این جنایت خودش را می‌دید. راه می‌رفت، در جلوی چشمش این دو طفل، این دو کودک بی‌گناه مجسم بودند و سایر جنایت‌هایش. کم‌کم کارش به جنون کشید و دیوانه شد. یک اسب چوبی سوار می‌شد، یک شمشیر چوبی هم به دست می‌گرفت و در خیابان‌ها می‌دوید و شلاق می‌زد. بچه‌ها هم دورش را می‌گرفتند و هو هو می‌کردند...» استاد مطهری، آزادی معنوی