و مِمَّنْ حَوْلَكم مِّنَ الاَعْرَابِ مُنَفِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نحْنُ نَعْلَمُهُمْ سنُعَذِّبهُم مَّرَّتَينِ ثمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذَابٍ عَظِيمٍ(۱۰۱) ترجمه : ۱۰۱ - و از (ميان ) اعراب باديه نشينى كه اطراف شما هستند جمعى از منافقانند و از اهل (خود) مدينه (نيز) گروهى سخت به نفاق پاى بندند كه آنها را نمى شناسى و ما آنها را مى شناسيم ، به زودى آنها را دوباره مجازات مى كنيم (مجازاتى به وسيله رسوائى اجتماعى ، و مجازاتى به هنگام مرگ ) سپس به سوى مجازات بزرگى (در قيامت ) فرستاده مى شوند. تفسير : بار ديگر قرآن مجيد بحث را متوجه اعمال منافقان و گروههاى آنها كرده مى گويد «در ميان كسانى كه در اطراف شهر شما مدينه هستند گروهى از منافقان وجود دارند» (و ممن حولكم من الاعراب منافقون ) يعنى تنها نبايد توجه خود را به منافقان داخل بيندازيد، بايد هشيار باشيد منافقان بيرون را نيز زير نظر بگيريد و مراقب فعاليتهاى خطرناك آنان باشيد. كلمه «اعراب » همانگونه كه سابقا هم اشاره كرديم معمولا به عربهاى باديه نشين گفته مى شود. تفسير نمونه جلد ۸ صفحه ۱۱۲ سپس اضافه مى كند «در خود مدينه و از اهل اين شهر نيز گروهى هستند كه نفاق را تا سرحد سركشى و طغيان رسانده و سخت به آن پايبندند و در آن صاحب تجربه اند»! (و من اهل المدينة مردوا على النفاق ). «مردوا» از ماده «مرد» (بر وزن سرد) به معنى طغيان و سركشى و بيگانگى مطلق مى باشد، و در اصل به معنى «برهنگى و تجرد» آمده ، و بهمين جهت به پسرانى كه هنوز مو در صورتشان نروئيده است «امرد» مى گويند «شجرة مرداء» يعنى درختى كه هيچ برگ ندارد و «مارد» بمعنى شخص سركش است كه بكلى از اطاعت فرمان خارج شده است . بعضى از مفسران و اهل لغت اين ماده را به معنى «تمرين » نيز گفته اند (از جمله در تاج العروس و قاموس تمرين يكى از معانى آن ذكر شده است ). و اين شايد بخاطر آن باشد كه تجرد مطلق از چيزى و خروج كامل از آن بدون ممارست و تمرين ممكن نيست . به هر حال اين گروه از منافقان چنان از حق و حقيقت عارى و چنان بر كار خود مسلط بودند كه مى توانستند خود را در صف مسلمانان راستين جا بزنند بدون اينكه كسى متوجه آنها بشود. اين تفاوت در تعبير كه درباره منافقان «داخلى » و «خارجى » در آيه فوق ديده مى شود گويا اشاره به اين نكته است كه منافقان داخلى در كار خود مسلطتر و طبعا خطرناكترند، و مسلمانان بايد شديدا مراقب آنها باشند، هر چند كه منافقان خارجى را نيز بايد از نظر دور ندارند. لذا بلافاصله بعد از آن مى فرمايد: «تو آنها را نمى شناسى ولى ما مى شناسيم » (لا تعلمهم نحن نعلمهم ). البته اين اشاره به علم عادى و معمولى پيغمبر است ، ولى هيچ منافات ندارد كه او از طريق وحى و تعليم الهى به اسرار آنان كاملا واقف گردد. تفسير نمونه جلد ۸ صفحه ۱۱۳ در پايان آيه مجازات شديد اين گروه را به اين صورت بيان مى كند كه : «ما بزودى آنها را دوباره مجازات خواهيم كرد، و پس از آن به سوى عذاب بزرگ ديگرى فرستاده خواهند شد» (سنعذبهم مرتين ثم يردون الى عذاب عظيم ). در اينكه «عذاب عظيم » اشاره به مجازاتهاى روز قيامت است شكى نيست ، ولى در اينكه ، آندو عذاب ديگر چه نوع عذابى است ، در ميان مفسران گفتگو است ، و احتمالات متعددى پيرامون آن داده اند. ولى بيشتر چنين بنظر مى رسد كه يكى از اين دو عذاب همان مجازات اجتماعى آنها بخاطر رسوائيشان و كشف اسرار درونيشان مى باشد كه به دنبال آن تمام حيثيت اجتماعى خود را از دست مى دهند، و شاهد آن را در آيات گذشته خوانديم ، و در بعضى از احاديث نيز آمده كه وقتى كار اين گروه به مراحل خطرناك مى رسيد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آنها را با نام و نشان معرفى مى كرد، و حتى از مسجد بيرون مى ساخت !. و مجازات دوم آنان همان است كه در آيه ۵۰ سوره انفال اشاره شده ، آنجا كه مى فرمايد: و لو ترى اذ يتوفى الذين كفروا الملائكة يضربون وجوههم و ادبارهم ... «هر گاه كافران را بهنگامى كه فرشتگان مرگ جان آنها را مى گيرند ببينى كه چگونه به صورت و پشت آنها مى كوبند، و مجازات مى كنند، به حال آنها تاءسف خواهى خورد». اين احتمال نيز وجود دارد كه مجازات دوم اشاره به ناراحتيهاى درونى و شكنجه هاى روانى بوده باشد كه بر اثر پيروزى همه جانبه مسلمانان ، دامن اين گروه را گرفت . → صفحه قبلصفحه بعد ←