بسم‌الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ‏] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ‏] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ نیمه های شب وسرمای شدید گوش شب ناله ای از دور شنید دل به درد آمده ای ـمی نالید دست بر پشت وکمر می مالید گاهی از درد به خود می پیچید گاه از پرده ی دل ـ ناله کشید مگر این بود زن حامله ای بی پرستاری و بی قابله ای درد زا ـ برکمرش سخت گرفت پشت و پهلو ی و را ـ درد گرفت گویی از خون جگر ـ لخت گرفت نیمه شب سوی حرم رخت گرفت جان پناه خوشی از بخت گرفت پرده ی کعبه در آن وقت گرفت تا مگر ـ پرده ز کارش گیرد دست حق آید و ـ بارش گیرد گفت ای با خبر از ـ راز دلم ای خدای من و ـ دمساز دلم مهرتو ـ بارقه انداز دلم برسرکوی تو ـ پرواز دلم شنوی از کرم آواز دلم دست تو ـ پرده زن سازدلم سهل کن عارضه ی مشکل من بار برد ار ـ ز روی دل من درپناه حرمت آمده ام به امید کرمت آمده ام بر درمحترمت آمده ام به بساط نعمت آمده ام خسته از بارغمت آمده ام شرح غم ـ تا دهمت آمده ام شب تاریک مرا روشن کن سهل برمن ـ خطر زادن کن من که نه ماهه زن حامله ام بی پرستارم و ـ بی قابله ام درد افکنده بتن ـ زلزله ام تنگ شد از غم دل ـ حوصله ام در دل افکند چنین ولوله ام مگر از درد ـ تو سازی یله ام زایمان را ـ تو بمن آسان کن درد سنگین مرا ـ درمان کن زآسمان ِکوکب بختش پر زد بر دل ظلمت شب ـ آذر زد چون هما ـ بر سر کعبه پر زد چتر نوری سر آن مادر زد وه چه فال خوشی آن اختر زد پیک اقبال ـ رسید و در زد قدمش گفت: مبارک بادا بر سرش تاج تبارک بادا نغمه مرغ سحر ـ از یک سو شادی رکن و حجر از یک سو کعبه دررقص نگر ـ ازیک سو بانگ تکبیر پسر ـ از یکسو مادرش کرده ببر ـ از یک سو نشر آن تازه خبر ـ از یک سو همه گفتند: علی آمده است مظهر لم یزلی آمده است فاطمه بنت اسد ـ شیری زاد شیر غران جهانگیری زاد دست بر قبضه ی شمشیری زاد عقل کل ـ صاحب تدبیری زاد پور آورد ـ ولی پیری زاد بهر مردان خدا ـ میری زاد آری آن میر ـ امیر عرب است شیر یزدان و خدای ادب است شد برون  فاطمه از خانه ی عشق مست و مخمور ـ ز پیمانه عشق شمع حق را شده پروانه عشق میکند فخر ـ به دردانه ی عشق بردش جانب کاشانه عشق بوسه زن ـ بر لب جانانه ی عشق تا مگر غنچه ی لب باز کند معجز عیسوی آغاز کند جشن فرخنده میلاد علی ست دل ما خوش همه با یاد علی ست کعبه زایشگه آباد علی ست حرم حق دل آباد علی ست خلق را چشم به امداد علی ست دل ما شاد به ارشاد علی ست چشم ما روشن از این مولود است بر همه عید علی مسعود است مبدا خلق وجود علی است هستی و بود ز بود علی است هرچه بینیم نمود علی است خلق محتارج به جود علی است مرغ حق گرم سرود علی است اسجدوا رمز سجود علی است ظاهرا آدم اگر مسجود است باطنا سجده بدین مولود است کشتی بحر نجاتست علی چشمه آب حیاتست علی اصل خیر و برکاتست علی معنی صوم و صلاتست علی چه رفیع الدرجاتست علی جمع اضداد صفاتست علی ها علی بشر و کیف بشر ربه فیه تجلی و ظهر چهارده قرن تمام ست علی بر همه خلق امام ست علی صاحب کوثر و جام ست علی شهره خاص و عوام ست علی مهر بام و مه شام ست علی من چه گویم که بنام ست علی نام او نام خدای ازلی است اسم اعظم به خدا نام علی است یا علی دست من و دامن تو چشم دارم برخ روشن تو خوشه چینم به سر خرمن تو سرمه ام خاک سم توسن تو حرم عشق بود مدفن تو آرزوی دل من دیدن تو نا امیدم مکن از درگاهت نظری کن به فقیر راهت میلاد باسعادت مولای متقیان امام علی علیه السلام و روز پدر و روز مرد را به پیشگاه مقدس امام زمان (عج) و همچنین به محضر پدر مهربان امت امام‌خامنه‌ای و همه‌ی پدران و مردان سرزمین عزیزمان ایران و همه‌ی شیعیان و عاشقان و دلدادگان مکتب علوی تبریک و تهنیت عرض می‌کنم عیدتان مبارک و ان شاءالله همگی شما بزرگواران حاجت روا باشید شادی روح همه‌ی پدران آسمانی التماس دعا