قاب هشت
🔰روایت قصه آستانه در دو سالگی 🔸١۶ شهریور 🕌آستانه قاب هشت #روایت_قصه_آستانه 🆔 @ghabe_hasht
🔰روایت قصه آستانه، به مناسبت دومین سالروز تولد دو سال پیش، در همین ایام، گروه قاب هشت در ساختمان آستانه، مستقر شد و اولین رویدادی که به صورت جدی تجربه کرد، مراسم روضه اربعین بود. در این ایام، برآنیم اتفاقاتی را که در عمر دوساله آستانه رویداده است مرور کنیم؛ آن هم به زبان قصه. به‌دور از توصیفات فلسفی و عبارات ثقیل، نظری بر گذشته انداخته و با «نعمت‌ها» قصه بگوییم. چنانکه قرآن می‌فرماید: «فاما بنعمت ربک فحدث». یعنی گام به گام، دیدن نعمت‌هایی که سلسله‌وار در مسیرمان قرار گرفته‌اند، تا به آنچه امروز هستیم، برسیم. آن‌چه قرآن هم از لفظ قصه مراد می‌کند، به همین معنا، عبرت است. قصه می‌گوییم تا به فهمی از جایگاه امروزمان برسیم و فراتر از آن، تصویری از آینده در مقابل دیدگانمان مجسم شود. قصه آستانه، قصه شخصی آدم‌هایی است که در آن زندگی می‌کنند. جمع قاب هشت، در ابتدای راه، به‌واسطه مطالعه متن‌های شهید آوینی دورهم جمع شدند. رفته رفته مطالعاتشان را با عمل پیوند زده و متون شهید آوینی را با ادبیات سینمای دانش بنیان بازخوانی کردند. ماحصل این نشست‌ها، مکتوباتی از مباحث فکری و محصولاتی در حوزه سینماست. چشم‌اندازی که این جمع برای فعالیت‌هایش ترسیم کرده بود در یک جمله توصیف می‌شد:«ایجاد ادبیاتی جدید برای تحول فضای مشهور سینما». برای تحقق این چشم‌انداز، نیاز به سکنی گزیدن در محلی احساس می‌شد. لازم بود این جمع در جایی مستقر شود. ورود به ساختمان جدید، به جمع قاب هشت، «قرار» داد. اما این مکان جدید نامش چه بود؟ شرکت، دفتر یا جبهه؟ ادبیات حاکم بر فضای فکری و عملی گروه، با هیچ‌کدام از این نام‌های مرسوم و متداول در فضاهای فرهنگی و هنری، هم‌خوانی نداشت. انگار خانه‌ای که قاب هشت در آن سکونت داشت، باید نامی از جنس خودش می‌گرفت. نامی که متناسب با مناسباتش باشد. انتخاب لفظ آستانه، ماحصل فکر کردن به مسیری بود که تا آن روز پیش آمده‌بودیم؛ «انکشاف در دل تکنیک». این ترکیب، تعبیری پرتکرار بود در ادبیات شهید آوینی، که مبنای کار قاب هشت قرار گرفته و مناسبات جدیدی آفریده بود. قرار بود مکان جدید خط مقدمی شود برای تحول‌آفرینی در فضای هنر و سینما که در آن با تکنیک کلنجار می‌رویم تا به اشراق و انکشافی برسیم. چنین مکانی، درخور لفظی بود مانند «آستانه». یعنی جایی که مانند تولیت حرم‌ها و آستان‌های مقدس، با وجود نظام اداری-سازمانی‌، خود را تنها دربان می‌داند و قائل به صاحبی برای حرم است. با این تعریف، می‌توان گفت هنر، آستانه دارد. آستانه، در دوسالی که گذشت، نه کارگاهی شد برای ساخت فیلم‌های متعدد سری‌دوزی شده و نه آموزشگاهی با روال‌های آموزشی مرسوم برای هنرجویان سینما. بلکه مناسبات حاکم بر فضای آستانه، از جنس همراهی بوده و در دل کار عملی با ایجاد ادبیاتی جدید، به شکل‌گیری نگاهی بدیع برای افرادی می‌پردازد که در معرض آن قرار می‌گیرند. «فهم از دریچه تکنیک سینما» و «فکر کردن با زبان سینما» دو عنصر مهم این ادبیات هستند. یعنی تکنیک را صرفا وسیله انتقال محتوای دلخواه خود ندیدن، فهمیدن از دل آن و به اشراق رسیدن؛ که برای تحقق آن، روال منسجمی از فیلم‌دیدن، فکر کردن و کار عملی را تجربه کرده و پیش آمده‌ایم. سال اول از عمر دوساله آستانه، به تولید فیلم نیمه بلند داستانی «آب از آتش» گذشت. بعد از آن، روالی از جلسات فکری پیش گرفته شد و در یک‌ ساله‌ی اخیر، به ادبیات کمپانی دانش‌بنیان نزدیک‌تر شده‌ایم. ادبیاتی که به کار سینما نگاهی صرفا شخصی نداشته و غلبه اقتصاد بر سایر وجوه آن را نیز نفی می‌کند و از این نظر، تجاری صرف نیست. چنین نگاهی، با ادبیات گروهی هم فاصله دارد. که در مورد آخر می‌توان گفت ادبیات گروهی با وجود اینکه مناسبات قدرت حاکم بر فضای مرسوم سینما را می‌شکند و می‌تواند نگاه‌های جدیدی وارد سینما کند، اما هم‌چنان شخصی است، راهی در مقابل دیگران نمی‌گشاید و منجر به شکل‌گیری ادبیات نمی‌شود. ادبیات کمپانی، به معنای کار کردن در زیر سایه یک زبان مشترک است که به جای پیگیری‌های اداری- سازمانی متکی بر گفت‌وگوهای مداوم فکری است و هنوز در سینمای ما تحقق نیافته است. چنین نگاهی، ماحصل مطالعات پیوسته متون شهید آوینی، به قصد انجام کار عملی در حوزه سینما است. شکل‌گیری چنین زبانی در سینما، موضوع جلسات فکری و فعالیت‌های عملی آستانه، از ابتدای تولد آن تاکنون بوده است. 🆔 @ghabe_hasht