🇵🇸 شعرخوانی سرکار خانم اطهری در جلسه روایت قدس
خودم را دوربینی رو به یک دیوار میبینم
خودم را سوژه کردم صحنه را ناچار میبینم
چه زجری میکشم در خود روایتهای زخمی را!
اهمّیّت ندارد من چقدر آزار میبینم؟
قلمقحطی ست؟! گیریم آب و نانی نیست، جنگ این است؟!
در اوج کربلا هم گوشهای اخبار میبینم؟!
رفیق بچگی ها که فروشی نیست، آقاجان!
مسیر دوستان را کوچه و بازار میبینم
چه بر تشنه، چه بر دشنه، فقط گریه؟! سر افشاندی
چگونه سربلندی را مصیبتوار میبینم؟!
گمانم باید از حال و هوای روضه زد بیرون
حماسی، با خروش جنگ هم یک بار میبینم:
بهجای دست بر سر، دست را بالای هر دستی ...
که دستان ابوالفضل تو را در کار میبینم
خجالت میکشم با فتح خون سرگرم میمانم
چقدر «آوینیانه»! داغ یک سردار میبینم!
وطن یعنی چه؟ پرچم چیست؟ دنیا را چه میبینی؟
عجب! از مرزهایی که از استعمار میبینم
سرِ هر پیچ تاریخی پلی محکم میان ماست
چرا جغرافیا را من فقط دیوار میبینم؟
📆 ٢ آبان ماه
🕌 آستانه قاب هشت
#جبهه_روایت_قدس
🇵🇸
@ghabe_hasht