مادر شهید رضا پناهی:
قبل از اعزام آخر رضا، يك نوار كهنه از يكي از همسايه ها گرفتم، رضا اومد گفت: مامان! میشه شما چند لحظه بريد بيرون.
گفتم باشه. من اومدم بيرون گفتم بزار اين بچه راحت باشه هر صحبتي داره، تو دلش هر چي هست بگه.
اومدم بيرون رضا شروع كرد به صحبت كردن و نوار كاست را پر كرد.
وقتي صحبت هاشو رو كاست آورد، برگشت به من گفت:
مامان! اين نوار را از من ميگيري به صورت امانت، نگه ميداري مبادا روي ضبط بياري.
اگر روزي توفيق شهادت را پيدا كردم، بعد از شهادتم مي تونيد بياريد روي ضبط و گرنه اصلا روي ضبط نمياريد.
@ghadamitazohoor | قدمیتاظهور