.
💫
پرسش خبرگزاری مهر در خصوص معناشناسی امتداد فلسفه
❓ بحث ما در مورد کاربردیسازی فلسفه اسلامی است. ابتدا بفرمائید وقتی از کاربردیسازی فلسفه صحبت میکنیم، چه معنایی مورد نظر است و منظور از کاربردیسازی چیست؟
✨ پاسخ استاد غفاری:
☀️ در دانش فلسفه برخلاف دانشهای دیگر اعم از علوم انسانی و علوم طبیعی با گزارههایی مواجه هستیم که گاه با تعبیر گزارههای مادر از این گزارهها یاد میشود. گزارههای مادر یا گزارههای مبنا به گزارههایی گفته میشود که منشأ تولد گزارههای دیگر میشوند؛ یعنی نه تنها خودشان نظریه علمی هستند، بلکه متولدکننده نظریات علمی دیگر محسوب میشوند. لذا تعبیر مبنا برای آنها تعبیر شایستهای است و ارزشمندی آنها هم دقیقاً به همین دلیل است که آنها تکیهگاه اصلی برای نظریات علمی چه در دانش فلسفه، چه در دانشهای دیگر انسانی یا طبیعی هستند؛ دقیقاً به همین دلیل، از قدیم الایام به دانش فلسفه «دانش مادر» گفته میشد. بنابراین همه گزارهها در همه علوم نیازمند اتکا به دانش فلسفه هستند چرا که دانش فلسفه، زاویه نگاه ما به هستی را شکل میدهد.
☀️ طبیعی است مقصود ما از کاربردیسازی این نیست از دانش فلسفه توقع داشته باشیم کارکردی مثل علوم طبیعی داشته باشد ولی توقع ما از دانش فلسفه این است که ثمره خودش را در علوم انسانی و طبیعی و در سبک زندگی نشان دهد. وقتی میگوئیم بین فلسفه اسلامی و فلسفه غربی تفاوت وجود دارد، این تفاوت صرفاً نباید در تئوریها و کلاسهای درس دیده شود، این تفاوتها باید در امتدادی که این دانش در سطح جامعه، تمدن و حکمرانی پیدا میکند خودش را نشان دهد.
🤔 به عنوان نمونه، دانشجویان فلسفه مدام سوال میکنند ما بارها سر کلاس درس بحث اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را شنیدیم. این بحث چه فایدهای دارد؟ فرض کنید اصالت با وجود است یا با ماهیت است، چه ثمری در زندگی ما خواهد داشت؟ آیا صرفاً این را میخوانیم که خوانده باشیم یا قرار است ثمری داشته باشد؟ اگر استاد فلسفه مجهز به رویکرد امتدادی و انضمامی باشد، به دانشجوی خودش نشان میدهد اعتقاد به اصالت وجود، ثمره وحدتاندیشی را در همه ساحات دانشی به همراه دارد. به عنوان نمونه در دانش سیاست، ثمره باور به اصالت وجود حکمرانی هرمی خواهد بود بر خلاف اصالت ماهیت که به نفع حکمرانی موزاییکی است. حکمرانی هرمی منجر به نظریه ولایت میشود ولی حکمرانی موزاییکی منجر به نظریه دموکراسی میشود. این امتدادها وقتی توسط اساتید مورد توجه قرار گیرد و دانشجویان به یافتن امتدادهای گزارههای فلسفی سوق داده شوند، این کمک میکند فلسفه جدی گرفته شود و در این صورت، تمایزات اندیشهای را به گزارههای فرعی حواله نخواهیم داد و پاسخ چالشهای خودمان را در زندگی در کوچه پسکوچههای علوم انسانی و طبیعی نخواهیم جست؛ بلکه به گزارههای مادر در فلسفه مراجعه خواهیم کرد و خواهیم فهمید اصلیترین چالش ما با تمدنهای غربی در گزارههای علوم سیاسی یا علوم اجتماعی نیست، بلکه مثلاً در همین رئالیسم است.
🤔 اگر من معتقد به دسترسی به واقعیت باشم، در مباحث حکمرانی یا در علوم اجتماعی به گونهای معیار خودم را ارائه خواهم کرد که منجر به پلورالیسم نخواهد شد. اگر واقعیت را مد نظر قرار دهم و رئالیست باشم، تکثرگرا نخواهم شد. یک فیلسوف نسبیاندیش به دلیل اینکه واقعیت را قابل دسترس نمیداند، چارهای جز تکثراندیشی ندارد، چارهای ندارد جز اینکه نفی روش کند و هرمنوتیک را بپذیرد و پلورالیسم را بپذیرد و سکولار شود؛ به دلیل اینکه دخالت دادن ارزش در حوزه دانش نیازمند معیار است. وقتی شما دسترسی به واقعیت را نپذیرید، معیار را نپذیرفتید و نمیتوانید ارزشها را در دانش دخالت دهید و این شروع سکولاریسم است. پذیرش سکولاریسم پذیرش نوع حکمرانی متفاوت در حوزه اجتماعی است که طبیعی است به حوزه فردی سرایت خواهد کرد و سبک زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد.
☀️ به طور خلاصه عرض بنده این است که ما با گزارههای مبنایی در فلسفه مواجه هستیم که عامل اصلی تمایزات میان اندیشهها در همه ساحات دانشی اعم از علوم انسانی و علوم طبیعی است و زمانی که ما میخواهیم ایدههای حاکمیتی، تمدنی، فرهنگی و اجتماعیمان را در سازمانها و نهادها نهادینه کنیم اینها خطکشهای اصلی هستند.
🆔
@ghafari_ir