🔹اکنون سالها گذشته و تاریخ خیسِ شرم از عظمت مردانی است که بی ادعا رفتند! حمید یکی از همان مردان بی ادعایی است که زندگی را نه برای دو روز خوشی دنیایش که برای سربلندی آخرتش خواست. او همه ی سختی ها و دردها را با جان خرید تا که جانش لایق قرب رب گردد و روحش آشنای عبودیت. 🔹هنگام بلند شدن فریاد خشم و غضب دشمن و حمله ی وحشنانه ی خصم بر خاک وطن اسلامی، او لباس رزم بر تن کرد و غیورانه سلاح نبرد در دست گرفت و برای دفاع از دین و آیینش راهی میدان نبرد شد. چند ماهی نگذشت که بر اثر جراحات وارده بر صورت به اصفهان آمد. ماه میهمانی خدا بود که خبر عملیلت رمضان، دل حمید را بیقرار رفتن کرد. 🔹 مادر او را تا دستیابی سلامت کامل به ماندن می خواند، اما او می گفت :”نباید در اندیشه ی آنچه در راه خدا داده ایم باشیم”. عملیات رمضان آغاز شد و اصابت ترکش به سر و کمر حمید، او را مدت هجده سال خانه نشین کرد. 🔹 هجده سال درد و فراق، هجده سال نشستن و لحظه ای شکوه نکردن، هجده سال معامله ی عمر و جوانی با خدا وسرانجام رسیدن لحظه ای که سال ها انتظارش را می کشید. لحظه ی وصال دوست و رسیدن به یاران سفر کرده. 🔻آخرین روز سال ۱۳۷۹ همزمان با شکوفایی گل های بهاری گل لبخند بر لبان حمید شکوفا شد و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃🔻امام خمینی (ره): شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان “عند ربهم یرزقون” اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب “فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی” پروردگارند. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈