📚
#حکایت
🍁 بزرگمهر حکیم ، در کشتی نشسته بود
🍁 که طوفان شدیدی آمد .
🍁 ناخدا گفت :
☀️ دیگر هیچ امیدی نیست
☀️ و فقط باید دعا کرد .
🍁 مسافران همه نگران بودند
🍁 اما بزرگمهر ، آرام نشسته بود .
🍁 به او گفتند :
☘ در این وقت چرا این گونه آرامی ؟
🍁 او نیز گفت :
☀️ شما هم نگران نباشید
☀️ زیرا مطمئنم که خدا ما را نجات می دهد .
☀️ فقط آرامش خودرا حفظ کرده وخدا را یاد کنید
🍁 سرانجام همان گونه شد که او گفته بود
🍁 و کشتی به سلامت به ساحل رسید .
🍁 مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند و گفتند :
☘ آیا تو پیامبری یا جادوگر ؟
☘ از کجا می دانستی که نجات پیدا می کنیم ؟
🍁 بزرگمهر گفت :
☀️ من هم مثل شما نمی دانستم .
☀️ اما گفتم به اینها امیدواری بدهم .
☀️ چرا که اگر نجات نیافتیم
☀️ دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید
☀️ مرا مواخذه کنید .
🕋 عزیزان من !
🕋 در همه حال آرام باشید
🕋 و به دیگران آرامش دهید
🕋 همیشه امیدوار باشید
🕋 و امید هیچ آدمی را از او نگیرید !
💟
@ghairat