💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت ۵۰ 🌟 مشغول درس و بحث بودم 🌟 که ناگهان آقای رشیدی به من زنگ زد : 🔸 الو برادر کجایی 🌹 گفتم : حوزه 🔸 گفت : بعد از حوزه بیا مسجد المهدی 🌹 گفتم : چشم 🌟 به مسجد رفتم و نماز خواندم 🌟 رفیقم رشیدی آمد و سلام کرد 🌟 و بعد از احوالپرسی ، 🌟 پلاستیکی به دستم داد و گفت : 🔸 این مال شماست ... و رفت . 🌟 در اتوبوس نشسته بودم 🌟 و به بسته نگاه می کردم 🌟 خواستم جلوی خودم را بگیرم که بازش نکنم 🌟 اما طاقت نیاوردم و آن را باز کردم 🌟 دیدم چند کیلو برنج و یک پاکت در آن بود . 🌟 پاکت را باز کردم 🌟 مبلغ سی هزار تومان ، پول در آن بود 🌟 خیلی از ته دلم خوشحال شدم 🌟 اول رفتم سراغ آن پارچه فروش 🌟 به او گفتم : پارچه دیشبی رو بده 🌟 گفت : فروختم 🌟 در دلم گفتم : 🌹 آخه مرد حسابی 🌹 تو که میدونی جنست رو دستت نمیمونه 🌹 پس چرا دلمو شکوندی ؟ 🌹 چرا غرورمو پایمال کردی ؟ 🌹 چرا آبرومو بردی 🌹 چرا اشکمو درآوردی 🌹 چرا منو شرمنده زن و بچه ام کردی 🌹 آخه چرا... 🌟 همه وسایلی که خانم گفت را خریدم 🌟 دقیقا سی هزار تومان شدند 🌟 با خوشحالی رفتم خانه 🌟 و وسایل را به خانم دادم 🌟 تعجب کرد و گفت : 🐥اینارو از کجا آوردی ؟ 🌟 گفتم : از امام زمانه 🌟 بعد ماجرا را برایش تعریف کردم . 🌟 صبح روز بعد بیدار شدم 🌟 اما کرایه نداشتم 🌟 و همسایه خواست مرا برساند 🌟 هوا سرد بود 🌟 کاپشنم را محکم بستم 🌟 و دستانم را درون جیبم گذاشتم 🌟 حس کردم چیزی در جیبم هست 🌟 آن را بیرون آوردم 🌟 دیدم پول هست ، خیلی تعجب کردم 🌟 من که پول کرایه هم نداشتم 🌟 برگشتم پیش خانمم و گفتم : 🌹 عزیزم این پول مال شماست ؟! 🌟 خانم گفت : نه 🌟 پول را گرفت و شمرد 🌟 لای پولها ، کاغذی پیدا کرد 🌟 که در آن نوشته شده بود : 🌹 نترس امام زمان میرسونه 🌟 منم مات و مبهوت شده بودم . 🌟 نمی دانستم چی بگویم 🌟 بعد از ظهر ، رفیقم جعفری به خانه ما آمد 🌟 و دو پلاستیک بزرگ از خوراک آشپزخانه 🌟 مثل عدس و لپه و روغن و... آورد 🌟 همان شب نیز ، عمه من زنگ زد و گفت : 🌟 صد تومان به حسابت ریختم 🌟 چند روز بعد ، 🌟 سید رضا ، از همکاران ستاد اقامه نماز ، 🌟 کارت شهریه خودش را به من داد و گفت : 🌹 هر ماه پنجاه هزار تومن ، 🌹 به حسابت واریز میشه 🌟 ولی من قبول نکردم 🌟 اما آقا سید ، 🌟 به زور و اصرار ، مرا راضی کرد تا گرفتم 🌟 و بسیار مواردی دیگر غیر از اینها ، 🌟 که کم می آوردیم 🌟 ولی امام زمان هوای ما را داشت... 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat