📚 داستان بهشت و رحمت
🌸 در زمان های گذشته ،
🌸 قرار بود بر یکی از پیامبران الهی نازل شوم
🌸 عابدی را در جزیره ای دیدم
🌸 که با کمال شوق ، به عبادت حق مشغول بود
🌸 و از خدا می خواست
🌸 مرگش در حال سجده فرا رسد .
🌸 عبادتش را نیکو یافتم ،
🌸 زمان بندگی اش را چهار صد سال دیدم ،
🌸 دعایش را مستجاب مشاهده کردم ،
🌸 علاقمند شدم تا وضع قیامتش را ببینم ،
🌸 روز قیامتش نشان می داد که اعمالش ،
🌸 مورد قبول حق واقع شده ،
🌸 به او خطاب می رسد که :
🕋 أدخل جنتّی برحمتی ؛ ای بنده ی من !
🕋 با دلگرمی به رحمت من ، وارد بهشتم شو ؛
🌸 اما او عرضه می گفت :
🌹 أدخل جنتک بعملی ؛
🌹 یعنی پروردگارا !
🌹 من با دلگرمی به اعمال و عباداتم ،
🌹 وارد بهشتت می شوم
🌹 یعنی نیازی به رحمت تو ندارم
🌸 از سوی خداوند متعال خطاب می رسد :
🕋 ای قاضیان دادگاه من !
🕋 اکنون که پای معامله به میان آمد ،
🕋 تمام نعمت های مادی و معنوی ام را ،
🕋 که به این عابد عنایت کردم
🕋 با عبادتش بسنجید
🕋 چنانچه عبادتش گران تر آمد ، به بهشت برود
🕋 و اگر نعمت های من گران تر شد ، به جهنم برود
🌸 آنان نیز ، از نعمت بینایی شروع می کنند ،
🌸 این نعمت ، از نظر ارزش خدایی ،
🌸 بر تمام عبادات عابد ، سنگین تر آمد ،
🌸 چون او را به سوی دوزخ بردند ،
🌸 با تاسف و ناراحتی گفت :
🌹 خداوندا ! برنامه های دیگری هم داشتم
🌹 که محاسبه نشد .
🌸 به او خطاب می رسد : چیست ؟
🌸 عابد می گوید :
🌹 امید به کرم تو ، حسن ظن به عنایت تو
🌹 و از همه بالاتر ، نیاز و فقر و ناچیزی خودم .
🌸 خطاب میرسد :
🕋 او را از مسیر عذاب برگردانید
🕋 و به خاطر امید و حسن ظنش به من ،
🕋 او را به سوی بهشت ببرید .
🌸 زمانی که عابد ، در مسیر بهشت قرار گرفت ،
🌸 عرض کرد :
🌹 أدخل جنّتک برحمک ؛
🌹 پروردگارا ! با دلگرمی به رحمتت ،
🌹 من وارد بهشتت می شوم
🌹 نه با دلگرمی به اعمال و عباداتم .
✍ قصه گو : جبرئیل امین
📚 منبع اول : عرفان اسلامی ( حسین انصاریان ) ، ج ۱ ، ص ۲۱۹ – ۲۱۸
📚 منبع دوم : هزار و یک حکایت اخلاقی ، جلد ۲ ، حکایت ۸۵۶ ، صفحه۶۷۷ تا ۶۷۸
💟
@ghairat