مرثیه منثور و اما بعد حسین علیه‌السلام بین رکن و مقام دو رکعت نماز گزارد و از خداوند طلب خیر کرد. خیرش در خون رقم خورد. مسلم را خواست و پاسخ نامه‌ها را نوشت: «سخن شما این است که؛ امامی نداریم. به سوی ما بیا، شاید خدا به سبب تو ما را هدایت و متحد کند. من، مسلم بن عقیل؛برادر و پسر‌عموی خود را که مورد اطمینان من است به سوی شما فرستادم. پس اگر برای من نوشت که رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است که در نامه‌هایتان خواندم، بزودی نزد شما خواهم آمد…» به تاخت تا کوفه رفت و کار به آنجا رسید که در بین آن همه جنگاور کوفی خانه پیرزنی در کوچه‌های تنگ و تاریک کوفه پناهگاهش شد. به او هجوم آوردند. جنگید و پس از آن گریست و استرجاع کرد. کسی که جنگاوری مسلم می‌دانست متحیر شد و سبب اشک‌هایش را پرسید. گفت: « به خدا سوگند که از کشته‌شدن باک ندارم و برای خود گریه نمی‌کنم. من برای خاندان پیامبر که به اینجا می‌آیند و برای حسین و آل او گریه می‌کنم» بدن مسلم‌بن‌عقیل اولین بدن از بنی‌هاشم بود که آویخته گشت و رأس او اولین رأسی بود که به دمشق فرستاده شد. اول کسـی کـه رو بــه حـــرم از فراز بام با دست بسته داد به مولای خود سلام خــونش حـلال گشـت ولی در مـه حرام از او بــه تیــــر و نیــــزه گـــــرفتند احترام الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون منابع: ۱٫ سید بن طاووس ؛ اللهوف فی قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴ . ۲٫ شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی ؛ قم: انتشارات ذوی‌القربی، ۱۳۷۸ . Rozekhani.ir @ghalamdaaran